تعلیم و تربیت در اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
از جمله دعايي است كه در مفاتيح هم نقل شده به نام " مناجات شعبانيه " و در روايتي كه آن را نقل كرده ، عبارت اين است كه اميرالمؤمنين و امامان از اولاد او اين دعا را مي خوانده اند . دعايي است در سطح ائمه ، يعني خيلي سطح بالاست . انسان وقتي اين دعا را مي خواند ، مي فهمد كه اصلا روح نيايش در اسلام يعني چه . در آنجا جز عرفان و محبت و عشق به خدا ، جز انقطاع از غير خدا ( نمي دانم چه تعبير بكنم ) خلاصه جز سراسر معنويت ، چيز ديگري نيست ،و حتي تعبيراتي است كه براي ما تصورش هم خيلي مشكل است : الهي هب لي كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتي تحزق ابصار القلوب حجب النور سواك فتصل الي معدن العظمة و تصير ارواحنا معلقة بجز نورك الا بهج فاكون لك عارفا عن سواك منحرفا . تصور اين معاني هم براي ما دشوار است .دعاي ابوحمزه نيز همينطور است . همچنين مناجات پانزده گانه اي از امام زين العابدين هست كه به مناجات خمسه عشر معروف است و در كتاب مفاتيح هست : مناجات خائفين ، مناجات ذاكرين ، مناجات طالبين . . . به قدري اينها عالي و لطيف و فوق العاده است كه انسان حيرت مي كند .در خود نهج البلاغه در اين زمينه ها چقدر زياد است ! قسمتي از آن را كه همين الان يادم افتاد برايتان عرض مي كنم . در آن جمله هاي معروفي كه اميرالمؤمنين خطاب به كميل دارند و از اينجا شروع مي شود كه مردم سه دسته هستند : عالم رباني ، متعلمان ، و مردم همج رعاع ، بعد حضرت وارد اين مطلب مي شود كه من خيلي حرفها دارم ولي آدمش را پيدا نمي كنم . افراد را تقسيم مي كند ، مي گويد بعضي ، افراد خيلي باهوشي هستند ، مي فهمند ولي به آنها اعتماد نيست ، همينها را وسيله مطامع و دنياداري قرار مي دهند بعضي ها آدمهاي خوبي هستند ولي كودن و نفهمند و درك نمي كنند ، و من به چه كسي بگويم ، آخرش بايد آنچه را كه مي دانم به گور ببرم ، آدمش را پيدا نمي كنم . ولي بعد براي اينكه همه را مأيوس نكرده باشد مي فرمايد : " اللهم بلي لا تخلوا لارض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهورا واما خائفا مغمورا . . . و يزرعوها في قلوب اشباههم . خلاصه مضمونش اينستكه هميشه يك دسته اي هستند كه خداوند آن معنويتها و حجتهاي خودش را به وسيله اينها در دل افراد قابل مي كارد و كشت مي كند . بعد درباره اينها مي گويد : هجم بهم العلم علي حقيقة البصيرش . علم به آن معناي حقيقت بصيرت ، به آنها هجوم آورده . ( معلوم است كه علم افاضي است نه علم اكتسابي ) . و باشروا روح اليقين . روح يقين را مباشرت كرده اند ، يعني رسيده اند به روح يقين . و استلانوا ما استوعره المترفون . آن چيزهايي كه اهل ترف خيلي برايشان سخت و سنگين مي آيد ، براي آنها نرم است . و انسوا بما استوحش منه الجاهلون ( 1 ) آن چيزي كه جاهلان از آن وحشت دارند ، اينها با همان انس دارند .