تعلیم و تربیت در اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بي غرضي ، و طبعا روح بي تعصبي ، روح خالي از جمود ، و روح خالي از غرور . وقتي انسان روايات زيادي را كه در موضوع علم وارد شده است مطالعه مي كند ، مي بيند چقدر تكيه شده است روي اين مطلب كه يك عالم نبايد تعصب داشته باشد ، نبايد جمود داشته باشد ، نبايد تجزم داشته باشد كه هر چه من تشخيص دادم ليس الا ، و فقط همين است . يك عالم نبايد غرور داشته باشد و خيال كند آنچه كه او دارد تمام علم همان است ، بلكه بايد به اصل وما اوتيتم من العلم الا قليلا ( 1 ) مخصوصا توجه داشته باشدنباشد با خداست ) نميل حيث يميل ما فرزند دليل هستيم ، هر جا دليل برود دنبال آن مي رويم . دليل ، او را به سوي مدعا مي كشاند . ولي نقطه مقابل اينست كه انسان از مدعا مي رود به دليل ، يعني اول مدعا را انتخاب مي كند بعد مي رود براي آن دليل پيدا كند. طبعا آن دليلهاي پيدا كردني ، دليلهاي ساختگي و تراشيدني است ، و دليل تراشيدني ديگر دليل واقعي نيست و منشأ گمراهي انسان مي شود . عالمهاي بزرگ كه روح علمي دارند غرورشان خيلي كمتر است - و يا ندارند - نسبت به افراد كم بضاعتي كه روح علمي ندارندو چهار كلمه اي مي دانند و خيال مي كنند كه تمام علم همين است . در حديثي هست كه : العلم علي ثلاثة اشبار يعني علم سه وجب است ، يا سه قطعه است ، يا سه مرحله است : اذا وصل الي الشبر