تعلیم و تربیت در اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
دست پيش ديگران دراز نمي كنم . سعدي داستاني در بوستان دارد كه آن را از عارفي نقل مي كند ، ولي اين داستان ، حديث است كه حضرت امير از جلوي دكان قصابي مي گذشتند ، قصاب گفت گوشتهاي خوبي آورده ام حضرت فرمودند : الان پول ندارم كه بخرم ، گفت من صبر مي كنم ، حضرت فرمودند : من به شكمم مي گويم كه صبر كند . حديث ديگري است از حضرت صادق در تحف العقول كه اين نيز مربوط به معاشرت است ،مي فرمايد : و لا تكن فظا غليظا يكره الناس قربك . يعني تندخو و بد برخورد مباش كه مردم نخواهند با تو معاشرت كنند ، و لا تكن واهنا يحقرك من عرفك و خودت را آنقدر شل و پست نگير كه هر كس تو را مي شناسد تحقيرت كند. نه فظ غليظ باش و نه واهن . اين درست نقطه مقابل آن چيزي است كه در جلسه پيش از ابن ابي الحديد نقل كرديم كه او از يكي از مشاهير صوفيه نقل كرده بود كه من در سه موقع چقدر خوشحال شدم ، يكي مثلا اينكه در كشتي بوديم و دنبال يك مسخره مي گشتند كه مسخره اش كنند ، مرا پيدا كردند . چون احساس كردم كه هيچكس در نظر اينها از من پست تر نيست ، خيلي خوشحال شدم . اين برخلاف گفته اسلام است . اينكه انسان در روح خود متواضع باشد ، غير از اين است كه خود را در نظر مردم ، پست قرار دهد .در " وسائل " جلد دوم صفحه 203 از حضرت صادق ( ع ) حديثي نقل مي كند كه اميرالمؤمنين هميشه مي فرمود : ليجتمع في قلبك الافتقار الي الناس و الاستغناء عنهم . هميشه در قلب خود دو حس متضاد را با هم داشته باش : هميشه احساس كن كه به مردم نيازمندي ، يعني مانند يك نيازمند با مردم رفتار كن ، و هميشه احساس كن كه از مردم بي نيازي و مانند يك بي نياز و بي اعتنا با مردم رفتار كن . اما اين امر در آن واحد نسبت به يك چيز كه نمي شود ، لابد نسبت به دو چيز است . خودشان توضيح مي دهند فيكون افتقارك اليهم في لين كلامك و حسن بشرك اما آن مرحله اي كه بايد مانند يك نيازمند رفتار كني ، در نرمي سخنت است ، و در حسن سيرت و تواضع و ابتداء به سلام ، و يكون استغناءك عنهم في نزاهة عرضك و بقاء عزك . و آن مرحله اي كه بايد بي نياز باشي و جاي تواضع نيست [ در حفظ آبرو و بقاي عزت توست ] . آنجا كه پاي حيثيت و شرفت در ميان است ، آنجا كه ديدي كه اگر بخواهي ذره اي نرمش نشان دهي ، عرض و آبرو و عزت خودت را از دست مي دهي ، ديگر جاي اين نيست كه رفتار يك نيازمند را داشته باشي بلكه بايد رفتار يك بي اعتناء و بي نياز را داشته باشي . اين تعبيرات ، تعبيراتي بود كه ما تحت عنوان عزت داشتيم .بعضي تعبيرات تحت عنوان " علو " است ، باز مثل تعبير خود قرآن : و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين (1) سست نشويد ، محزون هم نباشيد ، اگر مؤمن باشيد شما برتر از همه خواهيد بود . مسئله علو و دعوت به آن است . تعبير ديگر ، تعبير قوت و نيرومندي است، از نوع بازگشت به نفس است ولي به شكل [ احساس قدرت در خود ] . حديثي از حضرت امام حسين خوانديم كه الصدق عز و الكذب عجز . دروغ گفتن از زبوني است ، آدم نيرومند هرگز دروغ نمي گويد . اين ، متوجه كردن به اين نكته است كه انسان بايد در خود