تعلیم و تربیت در اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
سنخ قداست يعني تجرد و ماوراء خاكي بودن است ، با آلودگيهاي خاكي و طبيعي كه انسان بخواهد اسير طبيعت باشد ناسازگار است . بنابراين ، توجه به " من " به عنوان يك فرد كه الان دارم زندگي مي كنم در مقابل افراد ديگر - كه جنگها همه به خاطر اين است - يا به قول عرفا " من " به عنوان يك تن و آنچه از شؤون اين تن است : خوردن ، خوابيدن ، شهوات جنسي و هر چه كه مربوط به حيات اين تن است [ آري ، توجه به " من " به اين عنوان ، مذموم است ] و آن مني كه بايد آن را تحت كنترل درآورد و به چشم يك دشمن به او نگريست كه اختيار را از انسان نگيرد ، و به چشم يك نوكري كه يك وقت چشم ارباب را غافل نبيند ، مني است كه در مقابل افراد ديگر قرار مي گيرد . ولي آن " من " كه تحت عنوان عزت نفس ، قوت نفس ، كرامت نفس ، شرافت نفس ، حريت نفس از او ياد شده ، ديگر من و ما در او وجود ندارد ، او همان جوهر قدسي الهي است كه در هر كسي هست و لزومي ندارد كه كسي آن را به كسي درس بدهد ،هر كسي اگر به باطن ذات خود مراجعه كند مي بيند يك سلسله صفات با او متناسب است و جور مي آيد ، و يك سلسله صفات را دون شأن خود و پستي و حقارت مي داند ، و همان طور كه اگر يك تابلوي نفيسي را داخل زباله ها بيندازند احساس مي كند كه جاي اين تابلو آنجا نيست ،وقتي كه خودش را آلوده مي بيند [ احساس مي كند كه اين آلودگي شايسته او نيست ] . آن " من " معناست و در مقابل معاني قرار مي گيرد ، اين " من " يك فرد است و در مقابل افراد ديگر قرار مي گيرد . اين " من " مي خواهد حساب خودش را از افراد جدا كند ، مي گويند : اين كار را نكن ، آن " من " مي خواهد خود را از معاني ئي كه دون شأن اوست جدا كند ، مي گويند بكن . پس تضادي و منافاتي ميان اين دو تعبير نيست كه از طرفي به ما دستور مجاهده نفس و تزكيه نفس داده اند و نفس را به اين شكل معرفي كرده اند كه : واجعل نفسك عدوا تجاهده ( 1 ) . به [ نفست به ] چشم يك دشمن نگاه كن كه با او مبارزه مي كني ،هميشه به او بدبين باش . ان المؤمن لا يصبح و لا يمسي الا و نفسه ظنون عنده ( 2 ) . نفس مؤمن نزد او مورد بدگماني است ، و از طرف ديگر مي گويند نفس خودت را بشناس ، نفس خودت را محترم بدار ، مكرم بدار ، عزيز بدار ، عزتش را حفظ كن ، شرافتش را حفظ كن ، كرامتش را حفظ كن ، حريتش را حفظ كن . اين ، آن گوهر شريف انسانيت انسان است كه يك حقيقتي است و در هر كسي اين بارقه الهي وجود دارد ، و اين است كه فرموده : فاذا سويته و نفخت فيه من روحي . او از سنخ عالمي است برتر از اين عالم . پس ميان اين دو تلاقي وجود ندارد .