333 - مروت بر قاتل - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى كندند و مى گفتند: اى دشمن خدا چه كردى ، امت محمد را به خاك هلاكت نشاندى و بهترين مردم را از پاى در آوردى و او همه اين سخنان و ناراحتى ها را مى ديد و مى شنيد و سخنى نمى گفت با اين حال وى را به زندان بردند.

مردم پس از دستگيرى وى حضور على (ع ) رسيده عرض كردند: هر چه اراده درباره او دارى به ما امر كن كه او امت پيغمبر را هلاك كرد و ملت اسلام را روسياه ساخت .

على (ع ) فرمود: اگر زنده ماندم خودم مى دانم با او چگونه معامله كنم و اگر درگذشتم با قاتل من چنان كنيد كه با كشنده پيغمبران مى نمودند يعنى او بكشيد سپس بدن او را بسوزانيد.(386)

333 - مروت بر قاتل

اميرالمؤ منين (ع ) به جانب آن ملعون (ابن ملجم لعنة الله ) نگريست و به صداى ضعيفى فرمود: يا بن ملجم امرى بزرگ آوردى و مرتكب كار عظيم گشتى آيا من از بهر تو بد امامى بودم ؟ كه مرا چنين جزا دادى آيا من تو را مورد مرحمت قرار ندادم ؟ و از ديگران برنگزيدم ؟ آيا به تو احسان نكردم ؟ و عطاى تو را افزون نكردم ؟ با آن كه مى دانستم كه تو مرا خواهى كشت .

لكن خواستم حجت بر تو تمام شود و خدا انتقام مرا از تو بكشد و نيز خواستم كه از اين عقيده ات برگردى و شايد از طريق ضلالت و گمراهى روى بتابى پس شقاوت بر تو غالب شد تا مرا بكشتى اى شقى ترين اشقياء ابن ملجم در اين وقت بگريست و گفت : آيا تو مى توانى كسى را كه در جهنم است و خاص آتش است را نجات دهى .

آن گاه حضرت سفارش او را به امام حسن (ع ) كرد و فرمود: اى پسر به اسير خود مدارا كن و طريق شفقت و رحمت پيش دار آيا نمى بينى چشمهاى او را كه از ترس چگونه گردش مى كند و دلش چگونه مضطرب مى باشد.

امام حسن (ع ) عرض كرد: اين ملعون تو را كشته است و دل ها را به درد آورده است ، امر مى كنى كه با او مدارا كنيم .

فرمود: اى فرزند ما اهل بيت رحمت و مغفرتيم پس به او از آنچه خود مى خورى بخوران و از آنچه خود مى آشامى به او بياشام ، پس اگر من از دنيا رفتم از او قصاص كن و او را بكش و جسد او را به آتش نسوزان و او مثله نكن يعنى دست و پا و گوش و بينى و ساير اعضا او را قطع مكن كه من از جد تو رسول خدا(ص ) شنيدم كه فرمود: مثله مكنيد اگر چه سگ گزنده باشد و اگر زنده ماندم ، من خودم داناترم كه با او چه كار كنم و من اولى مى باشم به عفو كردن چه ما اهل بيتى مى باشيم كه با گناهكار در حق ما جز به عفو و كرم رفتار ديگر ننماييم .(387)

334 - ترحم بر قاتل خود

جالب اين كه : امام حسن (ع ) ظرف شيرى نزديك آورد و به پدر شير داد، آن حضرت كمى از آن را خورد، و فرمود:

بقيه آن را براى اسيرتان (ابن ملجم ) ببريد، و به حسن (ع ) فرمود: به آن حقى كه برگردن تو دارم ، در لباس و غذا، آن چه مى پوشيد و مى خوريد به ابن ملجم نيز بپوشانيد و بخورانيد.(388) بخش هشتم : على (ع ) در بستر شهادت

335 - گريه دختر كنار پدر

حضرت على (ع ) را داخل خانه بردند، در نزديك محراب خواباندند، زينب و ام كلثوم آمدند و پيش على (ع ) نشستند، نوحه و زارى براى آن حضرت مى كردند مى گفتند كه : بعد از تو كودكان اهل بيت تو را كه تربيت خواهد كرد؟ بزرگان ايشان را كه محافظت خواهد نمود؟ اى پدر بزرگوار اندوه ما بر تو دور و دراز است ، و آب ديده ما هرگز ساكن نخواهد گرديد، پس صداى مردم از بيرون حجره به ناله بلند شد، و آب از ديده هاى مبارك على (ع ) جارى شد، نظر حسرت به سوى فرزندان خود افكند، حسن و حسين را نزديك خود طلبيد و ايشان را در بر كشيد و روى هاى ايشان را مى بوسيد.(389)

/ 185