124 - بيعت اجبارى اميرالمؤ منين (ع ) - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و آن حضرت مكرر مى فرمود:

و اعجبنا اتكون الخلافة بالصحابة ، و لا تكون بالقرابة و الصحابة .

*((*عجبا! آيا خلافت با همنشينى با پيامبر (ص ) ثابت مى شود، ولى با خويشاوندى و همنشينى (با هم ) ثابت نمى گردد؟!*))*(142)

124 - بيعت اجبارى اميرالمؤ منين (ع )

على (ع ) را بردند و به شدت او را مى كشيدند، تا آنكه نزد ابوبكر رسانيدند و اين در حالى بود كه عمر بالاى سر ابوبكر با شمشير ايستاده بود، و خالد بن وليد و ابو عبيدة بن جراح و سالم مولى ابى حذيفه و معاذ بن جبل و مغيرة بن شعبة و اسيد بن حضير و بشير بن سعيد و ساير مردم در اطراف ابوبكر نشسته بودند و اسلحه همراهشان بود.(143)

125 - خروش فاطمه (س ) و تصميم او بر نفرين

عياشى روايت كرده است (پس از بيرون بردن على (ع ) از خانه ) فاطمه (س ) بيرون آمد و به ابوبكر رو كرد و فرمود:

*((*آيا مى خواهيد شوهرم را از دستم بگيريد و مرا بيوه كنيد، سوگند به خدا اگر دست از او برنداريد، موى سرم را پريشان مى كنم و گريبان چاك مى نمايم و كنار قبر پدرم مى روم و به درگاه خدا ناله مى كنم *))*.

آن گاه فاطمه (س ) دست حسن و حسين (ع ) را گرفت و از خانه بيرون آمد تا كنار قبر پيامبر (ص ) برود.

حضرت على (ع ) از جريان آگاه شد و به سلمان فرمود: برو فاطمه (س ) دختر محمد (ص ) را درياب (گويى ) دو طرف مدينه را مى نگرم كه به لرزه در آمده و در زير زمين فرو مى روند، سوگند به خدا اگر فاطمه (س ) موى خود را پريشان كند و گريبان چاك نمايد و كنار قبر پيامبر (ص ) برود و به پيشگاه خدا ناله نمايد، ديگر مهلتى براى مردم مدينه باقى نمى ماند و زمين همه آنها را در كام خود فرو مى برد.

سلمان با شتاب نزد فاطمه (س ) آمد و عرض كرد: *((*اى دختر محمد! خداوند پدرت را مايه رحمت جهانيان قرار داده است ، به خانه باز گرد و نفرين مكن .*))* فاطمه (س ) فرمود: اى سلمان ، آنها مى خواهند على (ع ) را به قتل برسانند، صبرم تمام شده ، بگذار كنار قبر پدرم بروم و مويم را پريشان كنم ، گريبان چاك نمايم ، و به درگاه پروردگارم بنالم .

سلمان عرض كرد: *((*من ترس آن دارم مدينه به لرزه درآيد و زمين دهان باز كند و مردم را در خود فرو ببرد!

على (ع ) مرا نزد شما فرستاده است و فرموده كه به خدا باز گردى و از نفرين نمودن منصرف شوى *))*.

در اين هنگام حضرت زهرا (س ) فرمود:

اذا ارجع و اصبر و اسمع له و اطيع .

*((*در اين صورت (چون شوهرم فرموده ) به خانه باز مى گردم و صبر مى كنم ، و سخن آن حضرت را مى پذيرم و از او اطاعت مى كنم *))*.(144)

126 - مظلوميت على

معاويه در نامه سرزنش آميز خود به على (ع ) نوشت كه : ياد دارى كه ترا چون شترى مهار كرده و به مسجد مى بردند كه بيعت كنى ؟ و امام در جوابش نوشت : براى مرد با ايمان ننگ نيست كه در طريق انجام وظيفه دينى خود مظلوم واقع شود (ما على المسلم من غضاضة فى ان يكون مظلوما...).(145) به مسجدش آورند كه بيعت كن ، على (ع ) پرسيد: اگر نكنم ؟ عمر گفت گردنت را مى زنم .

امام (ع ) فرمود: در آن صورت تو بنده خدا و برادر پيامبر (ص ) را مى كشى ؟ عمر گفت : تو بنده خدايى ولى برادر پيامبر (ص ) نيستى .

به ابوبكر گفت : حكم قتل را بده .

ابوبكر گفت : آخر فاطمه (س ) به قبر پيامبر چسبيده و در اين جا على (ع ) فرمود: قال ابن ام ان القوم

/ 185