پس از آن كه ابن ملجم مرادى لعنه الله بر آن حضرت ضربت زد، امام (ع ) در آن هنگام چنين وصيت فرمود: وصيت من به شما آن است كه براى خدا شريك نگيريد، و سنت محمد(ص ) را تباه نسازيد، اين دو ستون را بر پا داشته و اين دو چراغ فروزان را روشن نگاه داريد كه در آن صورت هيچ نكوهشى بر شما نخواهد بود.من ديروز يار شما بودم و امروز مايه عبرت شما گشته ام و فردا از شما جدا خواهم شد، اگر زنده ماندم خود ولى دم خود هستم ، و اگر بميرم ، مرگ وعده گاه من است ، و اگر ببخشم اين گذشت مايه تقرب من به خدا و حسنه اى براى شماست ، پس گذشت كنيد آيا نمى خواهيد كه خدا هم شما را بيامرزد؟ به خدا سوگند، پيكى از مرگ سراغم نيايد كه ناخوشايندش بدارم ، و سفيرى از مرگ از راه نرسد كه ناپسندش دارم ، و داستان من داستان كسى است كه شبانگاه در جستجوى آب بوده و بدان دست يافته و در طلب چيزى بوده و اينك به خواسته خود رسيده است ؛ و پاداش هايى كه نزد خداست براى نيكان بسى بهتر است .(415)
354 - وصيت على (ع ) بر عباس (ع )
بعضى نقل كردند كه حضرت على بن ابى طالب (ع ) در شب 21 ماه رمضان (شب شهادت آن بزرگوار) ابوالفضل العباس (ع ) را در بغل گرفت و به سينه چسباند و فرمود: پسرم در روز قيامت چشمم به وسيله تو روشن مى گردد. آن گاه افزود: *((*ولدى اذا كان يوم عاشورا و دخلت المشرعة اياك ان تشرب الماء و اخوك الحسين عطشانا؛(416) پسرم هنگامى كه روز عاشورا فرا رسيد و بر شريعه آب وارد شدى مبادا آب بياشامى در حالى كه برادرت تشنه باشد*))*، آرى آن معدن وفا مشك را پر از آب كرد ولى خود آب نياشاميد و خطاب به خويش گفت :*((*اى نفس بعد از حسين ، زندگى تو ارزشى ندارد، و تو نبايد بعد از او باقى بمانى ، حسين لب تشنه است و در خطر مرگ قرار دارد و آن گاه تو مى خواهى آب گوارا و خنك بياشامى ؟! به خدا سوگند دين من اجازه چنين كارى را نمى دهد.*))*(417) و به نقل بعضى فرمود: *((*و الله اذوق الماء و سيدى الحسينى عطشانا؛ يعنى به خدا قسم لب به آب نمى زنم در