136 - نظر خواهى از على (ع ) و گفتار آن حضرت - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نفر از مهاجران بودند، كه عبارتند از: ابوذر، مقداد، بريده ، اسلمى ، خالد بن سعيد و عمار ياسر، و شش نفر از انصار بودند، كه عبارتند از: ابوالهيثم تيهان ، عثمان بن حنيف ، سهل بين حنيف ، خزيمه بن ثابت ، ابى بن كعب و ابوايوب انصارى .

اين دوازده نفر به حضور امام على (ع ) آمدند، و پيوند خود را با آن حضرت آشكار ساختند، و به حقانيت و شايستگى آن حضرت ، براى رهبرى اقرار نمودند، سپس در مورد رهبرى به مشورت پرداختند، آنها تصميم گرفته بودند كه به مسجد آيند و ابوبكر را از بالاى منبر پيامبر (ص ) به پايين بياورند از امام على (ع ) اجازه خواستند، تا اين كار را انجام دهند، و افزودند: *((*اى على (ع )، ما از پيامبر (ص ) شنيديم كه فرمود: *((*على مع الحق و الحق مع على يميل كيف ما مال *))* *((*على با حق است و حق با على است ، هر جا متمايل گردد، على (ع ) نيز به همان جا متمايل مى شود*))* بر اين اساس اجازه شورش بر مخالفان را به ما بده ، كه كاسه صبرمان لبريز شده و ديگر توان تحمل نداريم .

امام على (ع ) آنها را از اين كار نهى كرد و فرمود: اين كار موجب كشت و كشتار مى گردد و پيامبر (ص ) مرا به صبر و تحمل ، وصيت نموده است ، ولى من به شما پيشنهاد مى كنم كه به مسجد برويد و در حضور مردم ، احتجاج كنيد و مطالب حق را بيان نماييد كه روش بهتر همين است .(158)

136 - نظر خواهى از على (ع ) و گفتار آن حضرت

پس از غصب ولايت از على (ع ) دوازده نفر به محضر اميرالمؤ منان (ع ) رسيدند و عرض كردند: *((*اى اميرمؤ منان ! تحقيقا تو سزاوارترين و بهترين افراد به مقام رهبرى هستى ، زيرا ما از رسول خدا (ص ) شنيديم كه فرمود:

على مع الحق و الحق مع على ، يمل مع الحق كيف مال .

*((*على با حق است و حق با على است ، و هر جا حق بگردد، على همان جا مى گردد*))*.

ما تصميم گرفته ايم ، نزد ابوبكر برويم و او را از بالاى منبر رسول خدا (ص ) پايين آوريم به حضور شما آمده ايم تا در اين باره با شما مشورت كنيم و نظر شما را بخواهيم و آنچه دستور دهى ، همان را عمل كنيم .

اميرمؤ منان على (ع ) فرمود: اگر چنين كنيد، بين شما و آنها جنگى بروز مى كند، و شما همچون سرمه چشم يا نمك طعام اندك هستيد، امت اجتماع كرده اند و سخن پيامبرشان را ترك نموده اند، و به خداوند دروغ بسته اند، من در اين باره با اهل بيت خودم مشورت كردم ، آنها سفارش به سكوت كردند چرا كه به كينه توزى و دشمنى مخالفان نسبت به خدا و اهل بيت رسول خدا (ص ) اطلاع داشتند.

آنها همان كينه هاى زمان جاهليت را تعقيب مى كنند و مى خواهند انتقام آن زمان را بكشند، تا اين كه فرمود:

*((*ولى نزد ابوبكر برويد آنچه را كه از پيامبر (ص ) خود (در شاءن من ) شنيده ايد به او خبر دهيد، و او را از شبهه خارج سازيد تا اين موضوع ، حجت را بر ضد او نيرومندتر كند، و عقوبت او را هنگامى كه در پيشگاه خدا قرار مى گيرد رساتر نمايد، كه پيامبر خدا را نافرمان كرده و با او مخالفت نموده است !*))* اين دوازده نفر به مسجد رفتند و آن روز، روز جمعه (چهارمين روز رحلت رسول خدا (ص ) بود، اطراف منبر رسول خدا (ص ) را احاطه نمودند.

وقتى كه ابوبكر به منبر رفت ، هر يك از آن دوازده نفر سخنى را (به طور مستدل ) به ابوبكر گفتند، و از حق و شاءن على (ع ) دفاع نمودند و گفتار پيامبر (ص ) را در فضايل على (ع ) به ياد او آوردند، كه براى رعايت اختصار از ذكر آن سخنان ، خوددارى شد.(159) نخستين كسى كه با ابوبكر سخن گفت : خالد بن سعيد بن عاص بود، سپس ‍ بقيه مهاجران ، و بعد از آنها انصار، سخن گفتند.

روايت شده وقتى كه آنها از گفتار خود فارغ شدند، ابوبكر در بالاى منبر درمانده شد و جواب عقلايى بر رد آنها نداد جز اين كه گفت :

و ليتكم و لست بخيركم ، اقيلونى اقيلونى .

*((*ولايت بر شما شايسته من نيست و من بهترين شما نيستم ، بيعت خود را نسبت به من فسخ كنيد و بشكنيد*))*.

/ 185