132 - سخنان اميرالمؤ منين (ع ) هنگام ورود به مسجد - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

132 - سخنان اميرالمؤ منين (ع ) هنگام ورود به مسجد

سلمان مى گويد: على (ع ) را نزد ابوبكر رسانيدند در حالى كه مى فرمود: به خدا قسم ، اگر شمشيرم در دستم قرار مى گرفت مى دانستيد كه هرگز به اين كار دست پيدا نمى كرديد. به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش ‍ نمى كنم ، و اگر چهل نفر برايم ممكن مى شد جمعيت شما را متفرق مى ساختم ، ولى خدا لعنت كند اقوامى را كه با من بيعت كردند و سپس مرا خوار نمودند.

ابوبكر تا چشمش به على (ع ) افتاد فرياد زد: *((*مرا رها كنيد*))*!

على (ع ) فرمود: اى ابوبكر، چه زود جاى پيامبر (ص ) را ظالمانه غصب كردى ! تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش ‍ دعوت مى نمايى ؟ آيا ديروز به امر خدا و پيامبر (ص ) با من بيعت نكردى ؟(155)

133 - كيفيت بيعت اجبارى اميرالمؤ منين (ع )

عمر به على (ع ) گفت : برخيز اى فرزند ابى طالب و بيعت كن ! حضرت فرمود: اگر انجام ندهم چه خواهيد كرد؟ گفت : به خدا قسم در اين صورت گردنت را مى زنيم !

اميرالمؤ منين (ع ) سه مرتبه حجت را بر آنان تمام كرد، و سپس بدون آن كه كف دستش را باز كند دستش را دراز كرد. ابوبكر هم روى دست او زد و به همين مقدار قانع شد.

على (ع ) قبل از آن كه بيعت كند در حالى كه طناب برگردنش بود، خطاب به پيامبر (ص ) صدا زد: *((*اى پسر مادرم ، اين قوم مرا خوار كردند و نزديك بود مرا بكشند*))*.(156)

134 - افشاى اسرار صحيفه ملعونه

على (ع ) به ابوبكر فرمود: آيا كسى پيامبر (ص ) هست كه با تو در اين مطلب كه از ما اهل بيت كسى به خلافت نمى رسد حضور داشته باشد؟ عمر گفت : خليفه پيامبر (ص ) راست مى گويد. من هم از پيامبر (ص ) شنيدم همانطور كه ابوبكر گفت . ابوعبيده و سالم مولى ابى حذيفه و معاذ بن جبل هم گفتند: راست مى گويد، ما اين مطلب را از پيامبر (ص ) شنيديم .

على (ع ) به آنان فرمود: وفا كرديد به صحيفه ملعونه اى كه در كعبه بر آن هم پيمان شديد كه : *((*اگر خداوند محمد را بكشد يا بميرد، امر خلافت را از ما اهل بيت بگيريد*))*.

ابوبكر گفت : از كجا اين مطلب را دانستى ؟ ما كه تو را از آن مطلع نكرده بوديم !

حضرت فرمود: اى زبير و تو اى سلمان و تو اى اباذر و اى مقداد، شما را به خدا و به اسلام ، مى پرسم آيا از پيامبر (ص ) نشنيديد كه در حضور شما مى فرمود: *((*ابوبكر و عمر تا آن كه حضرت همين پنج نفر را نام برد ما بين خود نوشته اى نوشته اند و در آن هم پيمان شده اند و بر كارى كه كرده اند قسم ها خورده اند كه اگر من كشته شوم يا بميرم ...*))*؟ آنان گفتند: آرى ما از پيامبر (ص ) شنيديم كه اين مطلب را به تو مى فرمود:كه *((*آنان بر آنچه انجام داده اند معاهده كرده و هم پيمان شده اند، و در بين خود قراردادى نوشته اند كه اگر من كشته شدم يا مردم ، عليه تو اى على (ع ) متحد شدند خلافت را از تو بگيرند*))*.

تو گفتى : پدر و مادرم فدايت يا رسول اللّه ، هرگاه چنين شد دستور مى دهى چه كنم ؟ فرمود: اگر يارانى بر عليه آنان يافتى با آنها جهاد كن و اعلام جنگ نما، و اگر يارانى نيافتى بيعت كن و خون خود را حفظ نما.

على (ع ) فرمود: به خدا قسم ، اگر آن چهل نفر كه با من بيعت كردند وفا مى نمودند در راه خدا با شما جهاد مى كردم . ولى به خدا قسم بدانيد كه احدى از نسل شما تا روز قيامت به خلافت دست پيدا نخواهد كرد.(157)

135 - وصيت على به صبر

يكى از شاگردان امام صادق (ع ) از آن حضرت پرسيد: *((*آيا غير از امام على (ع ) و خاندان آن حضرت ، كسى ، خلافت ابوبكر را انكار كرد و به آن اعتراض نمود؟*))*.

امام صادق (ع ) در پاسخ فرمود: *((*دوازده نفر صريحا و رسما به خلافت ابوبكر اعتراض كردند، اين افراد شش

/ 185