171 - پناهگاه دادرس - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

171 - پناهگاه دادرس

محدث قمى (ره ) در تتمة المنتهى مى نويسد: سيداسمعيل حميرى مردى جليل القدر و عظيم المنزله و از مادحين اهل بيت (ع ) است ، سابقه ندارد احدى از اصحاب ائمه (ع ) مانند سيد حميرى نشر فضايل اميرالمؤ منين (ع ) و اهل بيت طاهرين (ع ) را نموده باشد.

علامه محترم حضرت حجت الاسلام جناب آقاى امينى در جلد دوم الغدير ص 222 در فضيلت و مقام سيد روايتى نقل مى كند كه مضمونش ‍ اين است .

حضرت رضا (ع ) فرمود: در خواب ديدم نردبانى داراى صد پله در محلى گذاشته شده از آن بالا رفتم وقتى به آخر نردبان رسيدم وارد قبه سبزى شدم كه خمسه طيبه (ع ) در آنجا نشسته بودند مردى در مقابل ايشان ايستاده بود و اين قصيده را مى خواند.

لام عمر و باللوى مربع طامسة اعلامها بلقع (211) پيغمبر اكرم (ص ) همين كه مرا مشاهده نمود فرمود: مرحبا پسر جان على ابن موسى الرضا (ع ) بر پدرت على و مادرت فاطمه و بر حسن و حسين (ع ) سلام كن . سلام كردم ، فرمود: بر شاعر و مادح ما در دنيا سيد حميرى نيز سلام كن به او هم سلام كرده نشستم . پيغمبر (ص ) فرمود: قصيده را بخوان سيد شروع كرد به خواندن وقتى كه به اين شعر رسيد:

وراية يقدمها حيدر و وجهه كالشمس اذ تطلع پرچمى است بر دوش على (ع ) صورت آن آقا همچون خورشيد درخشان است ، در اين هنگام حضرت رسول و فاطمه زهرا و ديگران دانه هاى اشك از مژدگان فرو ريختند به اين قسمت شعر كه رسيد.

قالوا له لو شئت اعلمتنا الى من الغاية و المفزع مردم گفتند: خوب است براى ما تعيين كنى پس از تو پناهگاه و دادرس ‍ كيست ؟ پيغمبر (ص ) دست ها را بلند كرده فرمود: (الهى انت الشاهد على و عليهم انى اعلمتهم ان الغاية و المفزع على ابن ابى طالب ) *((*خدايا تو بر من و آنها گواهى كه اعلام كردم به ايشان پناه و فريادرس على ابن ابى طالب است *))* اشاره نمود، به اميرالمؤ منين (ع ) چون سيد از خواندن قصيده فارغ شد. حضرت رسول (ص ) به من فرمود: على ابن موسى اين قصيده را حفظ كن و امر نما شيعيان ما را به حفظ آن بگو هر كه آن را حفظ كند و به خواندنش مداومت داشته باشد، بهشت را براى او در عهده مى گيريم . برايم تكرار نمود تا حفظ كردم .

بخش ششم : بدگويى و ناسزا به على (ع ) در زمان حيات

172 - ناسزا گويى معاويه به على (ع )

طبرى از ابن ابى نجيح نقل مى كند كه سالى معاويه به حج رفت پس از طواف خانه خدا با سعد بن ابى و قاص به طرف دارالندوة رفتند، سعد را در كنار خود روى تخت سلطنتى نشاند در ضمن سخن شروع كرد به بدگويى و ناسزا نسبت به على (ع ).

سعد با ناراحتى گفت : مرا بر روى تخت خود نشانيده اى آنگاه على را سب مى كنى . به خدا سوگند اگر يكى از صفات برجسته على در من بود برايم بهتر از تمام دنيا ارزش داشت آنگاه حديث منزلت و مباهله ورايت را در شاءن و مقام على (ع ) نقل مى كرد.(212) مسعودى در مروج الذهب بعد از نقل همين حديث مى نويسد: در كتاب على بن محمد بن سليمان ديدم كه سعد پس از

/ 185