80 - سرزنش اهل كوفه - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اميرالمؤ منين (ع ) پس از شهادت محمد بن ابى بكر نامه اى به عبداللّه بن عباس مى نويسد و در آن نامه شدت ناراحتى خود را از مردم كوفه مرقوم فرموده كه از آن جمله مى نويسد:

*((*... اسئل اللّه اءن يجعل لى منهم فرجا و اءن يريحنى منهم عاجلا، فو اللّه لو لا طمعى عند لقاء عدوى فى الشهادة و توطينى نفسى عند ذلك لاءحببت اءن لا اءبقى مع هؤ لاء يوما واحدا...*))* (از خداى يكتا مى خواهم كه براى من گشايشى از اين مردم فراهم سازد و مرا هر چه زودتر از اينها راحت سازد و به خدا سوگند اگر نبود علاقه اى كه من در هنگام ديدار با دشمن به شهادت دارم و خود را براى آن آماده كرده ام ، دوست داشتم كه يك روز هم با اين مردم نمانم ...)(83)

80 - سرزنش اهل كوفه

به من خبر رسيده كه *((*بسر*))* بر *((*يمن *))* تسلط يافته است ، سوگند به خدا مى دانستم اينها به زودى بر شما مسلط خواهند شد، زيرا آنان در باطل خود متحدند، و شما در راه حق خود متفرقيد. شما از پيشواى خود در مسير حق ، سرپيجى مى كنيد ولى آنها در باطل خود از پيشواى خويش ‍ اطاعت مى نمايند، آنها نسبت به رهبر خود اداى امانت مى كنند و شما به امام خويش خيانت مى ورزيد، آنها در شهرهاى خود به اطلاح مشغولند و شما به فساد! اگر من قدحى را به عنوان امانت به يكى از شما بسپارم از آن بيم دارم كه بند آن را ببريد.(84)

81 - خون دل كردن على (ع )

اى كسانى كه به مردان مى مانيد ولى مرد نيستيد! اى كودك صفتان بى خرد! و اى عروسان حجله نشين ! (كه جز عيش و نوش به چيزى نمى انديشيد) چقدر دوست داشتم كه هرگز شما را نمى ديدم و نمى شناختم . به خدا كه آشنايى با شما، نتيجه اش ندامت و پشيمانى و سرانجامش اندوه و حسرت است . خدا شما را بكشد كه اين همه خون به دل من كرديد، و سينه ام را مملو از خشم ساختيد، و كاسه اى غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشانديد. با سرپيچى از فرمان و عدم يارى من ، نقشه ها طرح هاى مرا (براى سركوبى دشمن و ساختن يك جامعه آباد اسلامى ) تباه كرديد، تا آن جا كه قريش گفتند: پسر ابوطالب مردى است شجاع ، ولى از فنون جنگ آگاه نيست ! خدا پدرانشان را خير دهد آيا هيچ يك از آنها، با سابقه تر و پيشگام تر از من در ميدان ها بوده اند؟ آن روز كه من پاى به ميدان نبرد گذاشتم ، هنوز بيست سال نداشتم و هم اكنون بيش از شصت سال از عمرم گذشته است ، ولى آن كس كه فرمانش را اجرا نمى كنند، طرح و نقشه اى ندارد (هر اندازه فكر او بلند و نقشه او دقيق باشد هرگز به نتيجه نمى رسد!)(85)

82 - حق على بر امت پيامبر

اى مردم مرا بر شما و شما را بر من حقى است . اما حق شما بر من آن است كه خير خواهى خود را از شما دريغ ندارم و بيت المال را در راه شما صرف كنم ، و شما را تعليم دهم تا از جهل و نادانى نجات يابيد و شما را تربيت كنم و آداب بياموزم تا بدانيد.

و اما حق من بر شما اين است كه در بيعت خويش با من وفادار باشيد و در آشكار و نهان از خيرخواهى دريغ نورزيد، هر وقت شما را بخوانم اجابت نماييد و هرگاه فرمان دهم اطاعت كنيد.(86)

/ 185