344 - فرزندان على كنار بستر پدر - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اى جماعت شياطين ، طلب و تقاص خود را از فرزند آدم گرفته و در هلاكت ايشان به نهايت آرزوى خود رسيده و آتش دوزخ را نصيب ايشان نموديم مگر كسانى كه به اين جماعت مقصود اهل بيت پيغمبر (ص ) بپيوندند از اين رو سعى كنيد نسبت به ايشان در مردم شك ايجاد كرده و آنها را بر دشمنى ايشان واداريد تا بدين وسيله گمراهى مردم و كفرشان مسلم و محقق شده و نجات دهنده اى برايشان به هم نرسد، ابليس با اينكه بسيار دروغگو و كاذب اين كلام را به ايشان راست گفت ، وى به آنها اطلاع داد.

اگر كسى با اين جماعت (اهل بيت (ع *))* دشمنى باشد هيچ عمل صالحى برايش سودمند نيست چنان چه اگر با ايشان صحبت داشته باشد هيچ گناهى غير از معاصى كبيره ضررى به او نمى رساند.

زايده مى گويد: حضرت على بن الحسين (ع ) اين حديث را برايم فرمودند و سپس گفتند: اين حديث را بگير و ضبط كن ، اگر در طلب آن يك سال شتر مى دواندى و در كوه و كمر به دنبال آن جستجو مى كردى و محققا و اندك بود.(397)

344 - فرزندان على كنار بستر پدر

هنگامى كه حضرت على (ع ) بسترى شد فرزندانش يك يك آمدند و به دست و پاى پدر افتادند، و قدم مبارك او را مى بوسيدند و مى گفتند: پدر جان اين چه حالى است كه از شما مشاهده مى كنيم ، كاش مادرمان فاطمه (س ) زنده بود و ما را تسلى مى داد، و كاش در مدينه كنار قبر جدمان رسول خدا (ص ) بوديم و درد دل خود را به آن حضرت مى گفتيم ، آه از غريبى و يتيمى ...

آه جانسوز و شيون جانكاه آنها به گونه اى بود كه هر كس مى شنيد بى اختيار گريه مى كرد.

اميرمؤ منان (ع ) يكايك آنها را به آغوش مى گرفت و مى بوسيد و مى فرمود: صبر كنيد، من نزد جد شما محمد مصطفى (ص ) و مادر شما فاطمه (س ) مى روم ، من در اين شب ها در خواب ديدم ، رسول خدا (ص ) با آستين خود، غبار از چهره ام پاك كرد و مى گفت : *((*اى على آن چه بر تو بود به جاى آوردى *))*، اين خواب دلالت دارد كه نقاب جسم را از پيش روى جانم بر خواهند داشت .(398)

345 - گريه ابا عبدالله بر على (ع )

محمد حنفيه مى گويد: پس از ضربت خوردن ، پدرم فرمود: مرا برداريد و به محل نمازم ببريد، آن حضرت را به مكان نمازش حمل كرديم ، مردم زار زار مى گريستند، و به گونه اى جانسوز گريه مى كردند كه نزديك بود روح از بدنشان بيرون رود، امام حسين (ع ) متوجه پدر شد و سخت گريه مى كرد و دى اين حال به پدر عرض كرد: *((*ما بعد از تو چه كنيم ؟ و روز رحلت تو مانند روز رحلت رسول خدا (ص ) بسيار جانسوز است ، به خدا برايم سخت و طاقت فرسا است كه تو را در چنين حالى بنگرم *))*.

امام على (ع ) صدا زد: اى حسين ، خود را به من نزديك كن ، حسين كه چشمانش پر از اشك شده بود نزديك شد، على (ع ) اشك هاى چشمان حسين (ع ) را پاك كرد و دستش را بر روى قلب حسين (ع ) گذاشت و فرمود:

يا بنى قد ربط الله قلبك بالصبر...

*((*پسر جانم خداوند قلبت را با صبر و استقامت ، توان بخشد، و بزرگ ترين پاداش را به تو و برادرت عنايت فرمايد، آرام باش ، گريه نكن ، خداوند در قبال اين مصيبت عظيم به تو اجر مى دهد*))*.

سپس فرزندان ديگر امام به بالين او آمدند و گريه مى كردند و امام آنها را امر به صبر مى كرد، و گاهى خود نيز بى اختيار همراه آنها مى گريست .(399)

346 - استقبال زهرا(س ) از على (ع )

از اسماء بنت عميس روايت شده است كه گويد:

پس از آن كه حضرت على (ع ) مورد اصابت شمشير ابن ملجم قرار گرفته بود، من خدمت حضرت بودم ، ناله اى كرد و از هوش رفت و بعد از لحظه اى به هوش آمد و فرمود: خوش آمدى .

به آن حضرت گفته شد: چه مى بينى ؟ على (ع ) فرمود: اينان رسول خدا (ص ) و برادرم جعفر و عمويم حمزه هستند درهاى آسمان گشوده گشته و

/ 185