عبدالملك مروان از زهرى سئوال كرد وقتى كه على (ع ) كشته شد چه علامتى در زمين ظاهر شد؟ زهرى گفت : كه در بيت المقدس هر سنگ ريزه اى كه بر مى داشتند از زيرش خون تازه مى جوشيد چون آن حضرت از دنيا رفت شنيدند هاتفى در خانه آن حضرت آواز داد: *((*افمن تلقى فى النار خير اءمن ياتى آمنا يوم القيمة *))* پس هاتفى ديگر آواز داد كه رسول خدا مرد و پدر شما مرد.(463)
394 - خون گريستن جمادات در قتل على (ع )
ابن شهاب زهرى مى گويد: در زمان عبدالملك بن مروان در هنگامى كه نيت جنگ داشتم در بين راه وارد دمشق شدم تا بر او سلام كنم .عبدالملك را در قبه اى نزديكى قائم يافتم كه در روى فرشى گسترده و در زير او دو قاليچه بود. من بر او سلام كردم و پس از آن در نزد او نشستم .گفت : اى پسر شهاب ! چاشتگاه روزى كه على بن ابى طالب (ع ) كشته شد، آيا مى دانى كه در بيت المقدس چه اتفاق افتاده بود؟ گفتم : آرى ! گفت : برخيز با من بيا!من برخاستم و از پشت مردم مى رفتم تا اينكه به پشت قبه رسيدم ، عبدالملك در حالى كه از روى مهر و عطوفت ، صورت خود را به طرف من نموده بود، گفت : بگو ببينم چه واقعه اى حادث شده بود؟ من گفتم : هيچ سنگى را از زمين بيت المقدس بر نمى داشتند مگر آن كه در زير آن خون بود.او به من گفت : از افرادى كه از اين واقعه خبر دارند غير از من و تو كسى باقى نمانده است ؛ ديگر از اين پس نبايد كسى اين قضيه را از تو بشنود.من نيز اين داستان را تا وقتى كه عبدالملك زنده بود براى كسى نقل نكردم .(464)
395 - علايم شهادت على (ع )
هشام ابن عبدالملك از حضرت امام محمد باقر(ع ) سؤ ال كرد كه : مرا خبر ده شبى كه على بن ابى طالب (ع ) در آن شب كشته شد، مردمى كه در غير شهر كوفه بودند به چه علامت دانستند كه آن حضرت كشته شده است ؟ آن حضرت فرمود كه : در آن شب تا طلوع صبح در هر جاى زمين كه سنگى بر مى داشتند از زير آن سنگ خون تازه مى جوشيد، همين علامت ظاهر شد در شبى كه هارون برادر موسى (ع ) وفات يافت ، و در شبى كه يوشع بن نون شهيد شد، و در شبى كه عيسى به آسمان رفت ، و در شبى كه امام حسين (ع ) شهيد شده بود.(465)
396 - خطبه امام حسن (ع ) در مسجد
زمانى كه اميرالمؤ منين (ع ) از دنيا رفت ، امام حسن (ع ) بر منبر رفت و خطبه اى در نهايت فصاحت و بلاغت ادا نمود و فرمود: از ميان شما مفارقت كرده است مردى كه سبقت نگرفته اند بر او در كمالات پيشينيان .(466) به روايت ديگر: فرمود: ايها الناس در اين شب قرآن نازل شد، در اين شب عيسى به آسمان بالا رفت ، در اين شب يوشع بن نون شهيد شد، در اين شب پدرم اميرالمؤ منين (ع ) شهيد شد، به خدا سوگند كه سبقت نخواهد گرفت بر او به سوى بهشت احدى از اوصياء كه پيش از او بوده اند و بعد از او خواهند بود، به درستى كه حضرت رسالت (ص ) چون او را به جنگى مى فرستاد، علم خود را به دست او مى داد، جبرييل از جانب راست او مى رفت و ميكاييل از جانب چپ او، بر نمى گشت تا حق تعالى فتح را بر دست او جارى مى كرد، طلا و نقره به ميراث نگذاشته است مگر هفتصد درهم كه از عطاهاى او زياده آمده بود، مى خواست كنيزى از براى اهل خود بخرد.(467) به روايت ديگر: از براى ام كلثوم بخرد، به درستى كه در مصيبت او اهل مشرق و مغرب صاحب تعزيه اند، از