نصى در دست داريم كه مى گويد: وقتى على (ع ) را گرفتند، اين فاطمه (س ) بود كه او را نجات داد. لذا او را زدند. اين نص مى گويد: *((*فاطمه (س )، در كنار در، بين شوهرش و مهاجمان حايل شد. قنفذ با تازيانه او را زد...*))*(128)
111 - دفاع اميرالمؤ منين (ع ) از حضرت زهرا (س )
پس از هجوم بر خانه على (ع )، على (ع ) ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد. ولى سخن پيامبر (ص ) و وصيتى را كه به او كرده بود، بياد آورد و فرمود: *((*اى پسر صهاك ، قسم به آن كه محمد را به پيامبرى مبعوث نمود، اگر نبود مقدرى كه از طرف خداوند گذشته و عهدى كه پيامبر (ص ) با من نموده است مى دانستى كه تو نمى توانى به خانه من داخل شوى *))*.(129) بخش چهارم : بيعت اجبارى و غصب ولايت
112 - پيام هاى ابوبكر به على (ع ) و پاسخ هاى آن حضرت
اينك به روايت سليم بن قيس باز مى گرديم : سپس على (ع ) وارد خانه خود شد، عمر به ابوبكر گفت : كسى را نزد على (ع ) بفرست تا بيايد و بيعت كند، زيرا كار خلافت بدون بيعت على (ع ) سامان نمى يابد، اگر او با ما بيعت كند، به او امان خواهيم داد.ابوبكر شخصى را نزد على (ع ) فرستاد و توسط او پيام داد كه *((*دعوت خليفه رسول خدا (ص ) را اجابت كن *))*.قاصد ابوبكر نزد على (ع ) آمد و پيام او را ابلاغ كرد، على (ع ) به او فرمود: شگفتا! چقدر زود رسول خدا (ص ) را تكذيب كرديد، ابوبكر و اطرافيان او مى دانند كه خدا و رسول خدا (ص ) غير مرا خليفه خود قرار نداده اند.قاصد، گفتار على (ع ) را به ابوبكر ابلاغ كرد.ابوبكر گفت : اين بار برو و به على (ع ) بگو: *((*دعوت اميرمؤ منان (ابوبكر) را اجابت كن *))*.قاصد نزد على (ع ) آمد و پيام ابوبكر را ابلاغ كرد.على (ع ) فرمود: شگفتا! هنوز چندان از عهد رسول خدا (ص ) نگذشته كه آنها فراموش نمايند. سوگند به خدا او (ابوبكر) مى داند كه اين اسم براى احدى جز من ، شايستگى ندارد، همانا رسول خدا (ص ) به او امر كرد كه به