رسول خدا(ص ) به امام على (ع ) فرمود: به خدا قسم در سرزمين عراق كشته مى شوى و قبرت در همان جا خواهد بود.از پيامبر (ص ) پرسيد: زيارت قبر من و آباد كردن آن ، چه پاداشى دارد؟ فرمود: اى اباالحسن (ع ) خداوند قبر تو و قبور فرزندان تو را بقعه اى از بقعه هاى بهشت مى گرداند، و قلوب بندگان را به متمايل مى سازد و در راه زيارت شما و آبادى قبرتان ، سختى ها مى بينند، و مى خواهند با اين كار به خدا نزديك شوند و به پيامبر(ص ) او محبت كنند، اى على (ع ) آنان مورد شفاعت من قرار مى گيرند و در كنار حوض بر من وارد مى شوند و در بهشت زايران من خواهند بود اى على (ع ) هر كس شما را زيارت كند، ثواب هفتاد حج مى برد و هنگام بازگشت ، چون كودكى كه از مادر متولد مى شود، از گناهان پاك مى گردد، پس مژده باد تو و دوستان تو به نعمتها و روشنايى چشمى كه كسى آن را نديده و گوشى نشنيده و به دل كسى خطور نكرده ، و كسانى از مردم ، بر زايران شما خرده مى گيرند، اينان بدترين امت منند و شفاعت مرا نخواهند ديد و بر من در كنار حوض وار نمى شوند.(455)
387 - نوح پيامبر، مقبره على (ع ) را مى سازد
در احاديث معتبره از حضرت صادق (ع ) منقول است كه زمانى كه حضرت نوح (ع ) به كشتى نشست ، كشتى آمد تا به خانه كعبه و هفت شوط بر دور خانه طواف كرد، پس حق تعالى وحى نمود به او كه از كشتى به زير رو و جسد مبارك آدم (ع ) را بيرون آور و داخل كشتى كن ، پس نوح به زير آمد، آب تا زانوى او بود، تابوتى كه جسد آدم در آن بود بيرون آورد به كشتى برد، چون كشتى به مسجد كوفه رسيد در آنجا قرار گرفت ، حضرت نوح به امر الهى جسد آدم (ع ) را در نجف دفن كرد و در پيش روى حضرت آدم قبرى براى خود ساخت ، و صندوقى براى حضرت اميرالمؤ منين (ع ) تراشيد و براى دفن آن حضرت در پيش سينه خود قرار داد.(456) بخش چهاردهم : سوگوارى فرزندان امام بر على (ع )
388 - گريه زينب بر بالين پدر
زينب (س ) حدود سى و پنج سال داشت كه نوبت داغ پدر، فرا رسيد.دكتر بنت الشاطى مى نويسد: شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم كه امام على (ع ) براى نماز بيرون رفت ، زينب در خانه نشسته و از حوادثى كه در مسجد رخ مى داد خبر نداشت ، ولى اندكى پس از آن كه بانگ اذان را از ماءذنه شنيد، فرياد دلخراشى از ناحيه مسجد به گوش وى رسيد و ترسى مبهم دلش را فشرد، اما خوددارى كرد.سپس به ناله اى كه از سوى دارالخلافه بلند بود و هر آن نزديك تر مى شد، دانست كه اين فريادها از كشته شدن پدر خبر مى دهند. در اين جا زينب يك بار ديگر همه نيروى خود را كه نزديك بود متلاشى شود، جمع كرد و براى استقبال پدر آماده شد.على (ع ) بر اثر ضربتى كه از شمشير زهر آلود ابن ملجم خورده بود از پاى در آمد و او را بر روى دوش به خانه مى آوردند. زينب (سلام الله عليها) با ديدن پدر، خود را به روى او انداخت و زخم او را با اشك خويش شستشو مى داد.