محمد بن حنيفه روايت كرده است كه حضرت اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: مرا برداريد و به خانه ببريد، پس حضرت را با نهايت ضعف برداشتيم و به خانه برديم و مردم بر دور آن حضرت گريه و زارى مى كردند، نزديك بود كه خود را هلاك كنند، پس امام حسن (ع ) در عين گريه و زارى و ناله و بى قرارى ، با پدر بزرگوار خود گفت : اى پدر بعد از تو براى ما كه خواهد بود، مصيبت تو بر ما امروز مثل مصيبت رسول خدا(ص ) است ، گويا گريه را به خاطر مصيبت تو آموخته ايم .اميرالمؤ منين (ع ) آن حضرت را به نزديك خود طلبيد، چون نظر كرد ديده هاى آن امام مظلوم را ديد كه از بسيارى گريه مجروح گرديده است ، به دست مبارك خود آب از ديده هاى نور ديده خود پاك كرد و دست بر دل مباركش گذاشت گفت : اى فرزند! خداوند عالميان دل تو را به صبر ساكن گرداند، مزد تو و برادران تو را در مصيبت من عظيم گرداند و اضطراب تو را و اشك تو را ساكن سازد، به درستى كه حق تعالى تو را اجر داد به قدر مصيبت تو. (390)
337 - به فكر قاتل خود
به خاطر زهر كه در بدن آن حضرت جارى شده بود ساعتى از هوش رفت ، چنانچه حضرت رسالت (ص ) به سبب زهرى كه به آن حضرت داده بودند گاهى مدهوش مى شد و گاهى به هوش باز مى آمد، چون حضرت به هوش باز آمد حضرت امام حسن (ع ) كاسه اى از شير به دست آن حضرت داد، حضرت گرفت و اندكى از آن تناول كرد فرمود كه : اين شير را ببريد و به آن اسير بدهيد كه بياشامد. باز سفارش نمود به امام حسن (ع ) كه آن ملعون را طعام و شراب بدهيد(391)
338 - از بين رفتن بينه و حجت
فرات بن ابراهيم از ابن عباس روايت كرده است كه گفت : زمانى كه حضرت اميرالمؤ منين (ع ) را ضربت زدند، بر مصلاى خود نشسته سر خود را بر زانوى خود گذاشته بود گفت : ايها الناس من سخنى مى گويم بشنويد، هر كه خواهد ايمان بياورد و هر كه خواهد كافر شود، شنيدم از رسول خدا(ص ) مى فرمود: چون على بن ابى طالب (ع ) از دنيا بيرون رود، خصلتى چند در ميان امت من ظاهر شود كه خيرى در آنها نباشد.گفتم : آن خصلت ها كدام است يا رسول الله ؟ فرمود: امانت در ميان مردم كم شود و خيانت بسيار شود، حيا از ميان مردم برخيزد كه مردم در حضور يكديگر زنا كنند و پروا نكنند، بعد از آن نكبتى در ميان مردم حادث شود كه كار بر همه مردم تنگ شود، به درستى كه تا على در ميان مردم است زمين از من خالى نيست ، على به منزله پوستى بر روى گوشت من است ، على به منزله رگ و استخوان من است ، على برادر و وصى من در اهل من و جانشين من است در ميان قوم من ، به وعده هاى من وفا مى كند، ادا كننده قرض من است ، على در شدت ها مرا يارى كرد، براى من با كافران جنگ كرد، در وقت نزول وحى ها حاضر بود نزد من ، با من طعام هاى بهشت را تناول نمود، مكرر جبرييل با او آشكارا مصافحه كرد، گواه گرفت جبرييل مرا كه على از پاكان و معصومان و نيكوكاران است ، من مى گيرم شما را اى گروه مردم تا على (ع ) در ميان شماست بر شما امرى مشتبه نيست ، چون على از ميان شما برود مصداق اين آيه ظاهر مى شود لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنةٍ (392)
339 - شير آوردن بينوايان
گفته شد شير براى براى امام على (ع ) خوب است ، بينوايان كه همواره مورد لطف آن حضرت بودند، ظرف ها را پر از شير كرده براى آن حضرت آوردند.(393)
340 - دخترم گريه مكن
حبيب بن عمرو گويد: من خدمت اميرالمؤ منين على (ع ) رسيدم پس از ضربت خوردن او، زخمش را باز كردند، گفتم : يا اميرالمؤ منين اين زخم شما چيزى نيست و باكى بر شما نيست .