37 - آگاهى به همه حوداث - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چون اميرالمؤ منين (ع ) به عالم قدس رحلت نمود، جبرييل و ملايكه و روح باز بر حسن و حسين (ع ) نازل شدند، و ايشان ملايكه را ديدند، و واقع شد آن چه در وفات حضرت رسول (ص ) واقع شده بود، و ديدند كه حضرت محمد (ص ) ملايكه را در غسل و كفن و دفن اميرالمؤ منين (ع ) يارى مى دهد.(41)

37 - آگاهى به همه حوداث

على (ع ) فرمود كه پيامبر خدا (ص ) به من فرموده بود، كه براى غسل او از چاه *((*(غرس *))* آب تهيه كنم ، آن هم به مقدار هفت مشك ، و نيز فرموده بود: چون كار غسل پايان گرفت هر كه را در منزل بود، بيرون بكن و آنگاه نزديك جنازه من بيا و دهان خود را بر دهان من بگذار و از هر چه مى خواهى پرسش كن ، از رخدادها و حوادثى كه تا روز قيامت در پيش ‍ است (كه همه را به تو خواهم گفت ).

من نيز چنان كردم و او هم از هر چه كه دانستنى بود پرده برداشت و از حوادث آينده تا لحظه برپايى قيامت آنچه كه مربوط به فتنه ها و آشوب ها بود آگاهم كرد. اكنون هيچ گروهى نيست جز آن كه پيروان حق آنها را از باطلشان مى شناسم .(42)

38 - فرشتگان يارى دهنده على (ع )

على (ع ) فرمودند: پيامبر گرامى (ص ) در حالى جان به جان آفرين تسليم كرد كه سر بر سينه من داشت . او در دست هايم جان سپرد، دستم را (به منظور تيمّن و تبرّك ) بر چهره خويش كشيدم .

اين ، من بودم كه او را غسل دادم و فرشتگان ياريم كردند.

فقدان رسول گرامى (ص ) در و ديوار را به شيون آورد و آشنا و بيگانه را به ماتم نشاند. فرشتگان دسته دسته در رفت و آمد بودند. و گوش من حتى براى لحظه اى از سر و صداى وردها و دعاهاى آنها آسوده نبود. و اين وضع همچنان تا لحظه اى كه آن حضرت را به خاك سپردم ادامه داشت . پس آيا چه كسى سزاوارتر از من به رسول خدا (ص ) در حيات و ممات است ؟!(43)

39 - خضر نبى

امام على (ع ) فرمودند: لحظه اى كه براى غسل دادن رسول خدا (ص ) آماده مى شدم ، همين كه بدن پاك و پاكيزه آن جناب را بر سكو نهادم ، صدايى از گوشه اتاق به گوشم رسيد كه گفت : *((*على ! محمد را غسل مده ، بدن پاك و مطهر او احتياج به غسل و شستشو ندارد*))*.

از سخن او در دلم گمانى پيدا شد (اما به زودى بر طرف شد و به خود آمدم و) گفتم : واى بر تو، تو كه هستى ؟ پيامبر خدا (ص ) ما را بر غسل و شستشوى خود فرمان داده است و تو از آن نهى مى كنى ؟!

در همين حال آواز ديگرى با صدايى بلندتر شنيده شد كه گفت :

*((*على ! او را بشوى و غسل ده ، بانگ نخستين از شيطان بود. او به سبب رشك و حسدى كه بر محمد (ص ) دارد، خوش ندارد كه وى با غسل و طهارت پاى بر بساط پرودرگار خويش بگذارد*))*.

گفتم :اى صاحب صدا! از اين كه او را به من معرفى كردى ، خدا به تو پاداش نيك دهد، اما تو كيستى ؟ گفت : من خضر نبى هستم كه براى تشييع جنازه پيغمبر خاتم (ص ) آمده ام .(44)

40 - سخنان على (ع ) هنگام غسل پيامبر (ص )

على (ع ) هنگام شستن پيكر پاك رسول خدا (ص ) چنين گفت :

*((*پدر و مادرم فدايت باد، با مرگ تو رشته اى بريد كه در مرگ جز تو كس ‍ چنان نديد. پايان يافتن دعوت پيغمبران و بريدن خبرهاى آسمان . مرگت مصيبت زدگان را به شكيبايى وا داشت ، و همگان را در سوگى يكسان گذاشت . و اگر نه اين است كه به شكيبايى امر فرمودى و از بى تابى نهى نمودى ، اشك ديده را با گريستن بر تو به پايان مى رسانديم و درد همچنان بى درمان مى ماند و رنج و اندوه هم سوگند جان . و اين زارى و بى قرارى در فقدان تو اندك است ، ليكن مرگ را باز نتوان گرداند، و نه كس را از آن توان رهاند پدر و مادرم فدايت ، ما را در پيشگاه پروردگارت به ياد آر و خاطر خود نگاه دار.*))*(45)

/ 185