على (ع ) فرمود: اى سلمان ، آيا مى دانى اول كسى كه با ابوبكر بر منبر پيامبر (ص ) بيعت كرد كه بود؟ عرض كردم : نه ، ولى او را در سقيفه بنى ساعد ديدم هنگامى كه انصار محكوم شدند، و اولين كسانى كه با او بيعت كردند مغيرة بين شعبه و سپس بشير بن سعيد و بعد ابوجراح و بعد عمر بن الخطاب و سپس سالم مولى ابى حذيفه و معاذبن جبل بودند.فرمود: درباره اينان از تو سئوال نكردم ، آيا دانستى هنگامى كه ابوبكر از منبر بالا رفت اول كسى كه با او بيعت كرد كه بود؟ عرض كردم : نه ، ولى پيرمرد سالخورده اى كه بر عصايش تكيه كرده بود ديدم كه بين دو چشمانش جاى سجده اى بود كه پينه آن بسيار بريده شده بود! او به عنوان اولين نفر از منبر بالا رفت و تعظيمى كرد و در حالى كه مى گريست ، گفت : *((*سپاس خداى را كه مرا نميراند تا تو را در اين مكان ديدم ! دستت را (براى بيعت ) باز كن *))*.ابوبكر هم دستش را دراز كرد و با او بيعت كرد. سپس گفت : *((*روزى است مثل روز آدم *))*! و از منبر پايين آمد و از مسجد خارج شد.على (ع ) فرمود: اى سلمان ، مى دانى او كه بود؟ عرض كردم : نه ولى گفتارش مرا ناراحت كرد، گويى مرگ پيامبر (ص ) را با شماتت و مسخره ياد مى كرد.فرمود: او ابليس بود. خدا او را لعنت كند.(173)
145 - فاطمه (س ) در خواب علماء
حضرت آيت اللّه سيد مرتضى فيروز آبادى ، يكى از استوانه هاى علم در حوزه علميه نجف بود و قبل از انقلاب به دست عوامل بيگانه از حوزه علميه نجف اخراج شد و در حوزه علميه قم درس خارج مى فرمود.در كشكول زاهدى مى گويد: من بارها از خود آيت اللّه فيروز آبادى شنيدم كه مى فرمود: زمانى كه در نجف اشرف بودم ، يك شب در عالم رؤ يا ديدم در منزل شخصى خود مجلسى برپاست و در آن مجلس ، حضرت فاطمه (س ) با چادر نشسته است . عده اى از مؤ منين به صف ايستاده ، يكى يكى جلو آمده ، عرض ادب مى كنند و مى روند. چون همه رفتند، حضرت چادر را كنار زد. از اين عمل بى بى متوجه شدم كه چون من به آن حضرت محرمم ، لذا اين عمل را انجام داد. چه جمالى ! در عالم خواب گفتم : صورتش شبيه به صورت پيامبر (ص ) است .سپس جلوتر رفته و عرض كردم : مادر! آيا اين كه قريب به هزار و چهارصد سال است خطباء مى گويند، شوهرت على (ع ) را با سر بى عمامه و دوش بى ردا و ريسمان به گردن به مسجد بردند، صحت دارد؟ بى بى فرمود: *((*استحقروا اباالحسن بعد رسول اللّه ؛ على را بعد از رسول خدا (ص ) تحقير كردند!*))* من به فارسى گفتم و حضرت عربى جواب مى داد.عرض كردم : مادر! قريب هزار و چهارصد سال است مورخين نوشته اند و خطبا گفته اند كه آن نانجيب به بازوى شما تازيانه زد و سياه شد، *((*و فى عضدها كمثل الدّملج *))*.فرمود: بلى .آنگاه دست راست را از آستين بيرون آورد، ديدم هنوز بازوى مادرم سياه و كبود است .(174)
146 - بيعت با على (ع )
وقتى مردم براى بيعت با اميرالمؤ منين (ع ) آماده شدند، حضرت درباره عدم تمايل خويش به خلافت چنين