160 - تنهايى على (ع ) - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با آن كه چنين عملى از من به ظهور نرسيده و سوگند به خدا دوست مى داشتم من كشنده او بودم و اگر او را مى كشتم به هيچ وجه پوزش نمى خواستم ، زيرا كافرى را كشته بودم ليكن روز بدر از كنار پدرت گذشته ، ديدم چون گاو نر خشمگينى خود را آماده قتال كرده و كف برآورده بود. به وى توجهى نكرده از او درگذشتم ، گفت :

پسر خطاب كجا مى روى ؟ هنوز سخنش را به اتمام نرسانيده على (ع ) با او در آويخت هنوز از جاى خود دور نشده بودم كه او را كشت .

على (ع ) نيز در آن مجلس حضور داشت ، چون اين سخن را شنيد فرمود: پروردگارا ببخش ، شرك و بت پرستى نابود شد و كارهاى گذشته را اسلام محو كرد امروز مناسب نيست مردم را عليه من تحريك نمايى .

عمر از استماع اين سخن ، خاموش شده حرفى نزد.

سعيد در اين جا عمر را مخاطب ساخته گفت : مى خواهى با اين سخن مرا از على (ع ) روگردان بسازى و به وى بدبين نمايى ، سوگند به خدا از اين كه على (ع ) كشنده پدر من است هيچ گاه نگرانى ندارم زيرا او به دست پسر عمش على (ع ) كشته شده است . (193)

160 - تنهايى على (ع )

جندب بن عبدالله گفت : پس از آن كه مردم بى وفا با عثمان بيعت كردند حضور على (ع ) رسيده ديدم آن حضرت با حال حزن و اندوه سر به زير انداخته سؤ ال كردم : با اين عملى كه مردم عليه شما انجام دادند چه خواهيد كرد؟ فرمود: صبر مى كنم .

گفتم : سبحان الله به خدا قسم مرد صابرى هستى .

فرمود: به غير از صبر چه بايد انجام دهم ؟!

عرض كردم : از جا حركت كن و مردم را به ولايت خود دعوت فرما و اعلام كن پس از پيغمبر (ع ) از ديگران شايسته تر به آن حضرتم و فضل و سابقه اسلامى من هم بر احدى پوشيده نيست و از آنان درخواست كن تا تو را عليه اين عده اى كه به زيانت اقدام نموده اند يارى نمايند. اگر ده نفر از صد نفر دعوت تو را اجابت نمايند بر صد نفر پيروز خواهى گرديد. بنابراين اگر به تو نزديك گرديدند به مقصود رسيده اى و اگر خوددارى نمودند با آنان پيكار مى كنى اگر پيروز شدى خدا تو را مانند پيغمبرش بر مخالفان چيره ساخته و شايستگى تو به ظهور رسيده و اگر در راه حق كشته شدى شهيد از دنيا رفتى ، پوزش تو نزد خدا پذيرفته است تو به ميراث رسول او سزاوارى .

على (ع ) در پايان سخنان وى با كمال تعجب فرمود: اى جندب عقيده تو آن است كه ده نفر از صد نفر با من بيعت مى نمايند. جندب گفت : آرزومندم چنان باشد.

على (ع ) فرمود: من چنين گمانى ندارم بلكه مى گويم دو نفر از صد نفر هم با من بيعت نخواهند كرد و اينك دليل اين معنى را براى تو بيان مى كنم .

توجه مردم از نخست به قريش بود و قريش مى گفتند آل محمد خود را برترين افراد مردم مى دانند و آنان خود را اولياى امور خيال مى كنند و اگر اتفاقا امر خلافت به دست آنها بيفتد ديگر كسى نمى تواند با هيچ نيرويى آن را از چنگال ايشان به درآورد و اگر ديگران مصدر كار شوند ممكن است دست به دست دور زدند و در ميان شما باشد، بنابراين به خدا قسم چنان نيست كه گمان كرده اى كه قريش امر خلافت را به آسانى از دست بدهند و در اختيار ما بگذارند.

/ 185