230 - مرثيه سرايى على (ع ) كنار قبر زهرا(س ) - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

230 - مرثيه سرايى على (ع ) كنار قبر زهرا(س )

اميرمؤ منان على (ع ) پس از به خاك سپردن زهرا(س ) مقدارى آب روى قبر ريختند و كنار قبر نشسته و آرام ، آرام گريه كردند.

قطرات اشك بر چهره مباركش روان شد، صورت را بر قبر زهرا(س ) گذاشت و شروع به مرثيه سرايى كرد:

نفسى على زفراتها محبوسة يا ليتها خرجت مع الزّفرات لا خير بعدك فى الخيوة و انّما ابكى مخافة آن تطول حياتى از غم تو مرغ روح و نفس و جانم در قفسه سينه ام حبس و زندانى شده ، سينه اى كه صندوق اسرار و راز است ، اما گاهى از ضبط عاجز مى شود و دلش مى خواهد اگر شده با روح و جانش آنها را بيرون بريزد و جان به سر آيد.

فاطمه جان بعد از تو خيرى در اين دنيا نيست ، زندگى پس از تو برايم معنا ندارد و آن را نمى خواهم ، اگر هم زندگى مى كردم چون تو بودى برايم زندگى پربار بود و به عشق تو زنده بودم ، نه اينكه خيال كنى از مرگ فرارى ام و ترس دارم ، نه بر عكس گريه من براى اين است كه مى ترسم بعد از تو زندگى من طولانى شود.(278)

231 - شكوه على (ع ) هنگام تدفين زهرا(س )

على بن محمد هرمزانى ، از امام سجاد(ع ) و ايشان از پدر بزرگوارش امام حسين (ع ) روايت كند كه آن حضرت فرمود:

چون فاطمه (س ) دختر پيامبر (ص ) بيمار شد، به على (ع ) وصيت نمود كه امر او را كتمان ، و خبرش را پوشيده دارد، و كسى را از بيمارى حضرتش آگاه نسازد، و آن حضرت چنين كرد. و خود حضرت او را پرستارى مى كرد و اسماء بنت عميس (رحمهاالله ) پنهانى چنان كه فاطمه (س ) وصيت نموده بود، آن حضرت را كمك كار بود.

پس چون هنگام وفات آن حضرت فرا رسيد، به اميرالمؤ منين (ع ) وصيت كرد كه شخصا كار او را به دست گيرد، و او را شبانه به خاك سپارد، و قبرش را ناپيدا سازد (با زمين يكسان كند كه جايش معلوم نباشد). پس ‍ على (ع ) خود اين كار را عهده گرفته و حضرت را به خاك سپرد، و محل قبر او را ناپيدا ساخت . چون دست مبارك از خاك قبر بر فشانده ، اندوه و غم بر دلش هجوم آورد. پس سيلاب اشك بر گونه اش جارى ساخت ، و رو به جانب قبر رسول خدا(ص ) گرداند و گفت :

*((*اى رسول خدا، از من بر تو سلام باد و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبيبه ات و نور ديده ات و زايرت و كسى كه در آرامگاه تو در ميان خاك خفته و آن كس كه خداوند زود رسيدن به تو را برايش برگزيده است .

يا رسول الله (ص )! صبرم در فراق دختر برگزيده ات كاسته شده ، و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستى گراييده ، جز آنكه در تاءسى من به سنت تو، و در اندوهى كه با جدايى تو بر منت فرود آمد، جاى صبر و بردبارى (بر عزاى فاطمه ) باقى است ، همانا من تو را در لحد آرامگاهت نهادم . پس از آنكه جان مقدست بر روى سينه ام جارى گشت (هنگام جان دادن سرت به سينه من چسبيده بود) و تو را با دست خود به زير خاك پنهان نمودم ، و خودم شخصا امورت را به عهده گرفتم . آرى ، در كتاب خدا آيه اى است كه سبب مى شود مصيبت ها را با آغوش باز بپذيريم : *((*ما همه از آن خداييم و همه به سوى او باز خواهيم گشت *))*.(279) راستى كه امانت پس گرفته شد، گروگان دريافت گشت ، و زهرا خيلى سريع از دستم ربوده شد. اى رسول خدا!

اكنون ديگر چقدر اين آسمان نيلگون و زمين تيره در نظرم زشت جلوه مى كند! اما اندوهم هميشگى گشته ، و شبم به بيدارى كشيده ، اندوه هرگز از دلم رخت نبندد تا آنگاه كه خداوند همان سرايى را كه تو را در آن مقيم گشته اى برايم برگزيند.

غصه اى دارم بس دلخراش ، و اندوهى دارم هيجان انگيز، چه زود ميان ما جدايى افتاد، من به خدا شكوه مى برم .

و به زودى دختر تو از همدستى امتت عليه من ، و غصب حق خودش به تو گزارش مى دهد، پس احوال را از او جويا

/ 185