188 - لعن كنندگان على (ع ) بدبختند - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را بدست گرفت و به مجلسيان گفت : *((*انصاف بدهيد آيا مى توان داماد پيامبر (ص ) را با آن همه فضل و كمال ، دشنام داد؟*))* مجلسيان سر به زير افكندند، و سرانجام در همان مجلس ، طرح عمر بن عبدالعزيز جا افتاد، و او فرمان داد كه ديگر براى هيچ كس سب و لعن على (ع ) روا نيست . (229)

188 - لعن كنندگان على (ع ) بدبختند

در زمان سلطنت امير تيمور گوركان ، جمعى از افراد ماوراء النهر كه از متعصبان و دشمنان على (ع ) بودند، مجلسى تشكيل داده و صورت مجلسى نوشتند، كه در آن آمده بود، دشمنى و كينه نسبت به على (ع ) بر هر فرد مسلمانى واجب است ، هر چند به مقدار جوى ، كينه داشته باشد، زيرا او به قتل عثمان ، فتوى داده است .

آن نوشته را نزد امير تيمور فرستادند، تا او نيز آن را تاءييد كند، و مانند خلفاى بنى اميه ، دستور دهد كه خطباء و سخنرانان ، بالاى منبرها، نسبت به ساحت مقدس آن حضرت ، به بدگويى بپردازند.

امير تيمور گفت : چون من مريد پير مرشد، *((*شيخ زين الدين نابتادى *))* هستم ، اين نوشته را نزد او مى فرستم و او هر چه راءى داد همان را پيروى مى كنم .

آن نوشته را نزد او فرستاد، او پس از خواندن آن ، اين رباعى را در پشت آن نوشت :

گر آن كه بود فوق سماء منزل تو و از كوثر اگر سرشته باشد گل تو گر مهر على نباشد اندر دل تو مسكين تو و سعى هاى بى حاصل تو(230)

189 - اهانت به ساحت قدس على (ع )

بنى اميه به قدرى نسبت به على (ع ) دشمنى و كينه داشتند، كه در بالاى منبرها، به ساحت قدس او، جسارت كرده و او را سب و لعن مى كردند، و اين بدعت از ناحيه معاويه شروع شد و تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز (هشتمين خليفه اموى ) ادامه داشت (يعنى حدود بيش از شصت سال ).

تا آن جا كه مى نويسند: در زمان خلافت عبدالملك (پنجمين خليفه اموى ) روزى يكى از علما، در مسجد دمشق ، موعظه مى كرد، ناگهان در وسط گفتارش ، مقدارى از فضايل على (ع ) را به زبان آورد.

عبدالملك گفت : *((*عجبا هنوز مردم ، على (ع ) فراموش نكرده اند، دستور داد، زبان شاعر در اين مورد چه زيبا گفته :

اعلى المنابر تعلنون بسبّه و بسيفه نصبت لكم اعوادها *((*بر فراز منبرها، آشكارا به على (ع ) ناسزا مى گويند، با اين كه چوب هاى اين منبر، يا شمشير و مجاهدت على (ع ) نصب گرديد و درست شد*))*.(231)

190 - دشنام به على (ع ) به خاطر عدلش

وليد بن عقبه ، تا آخر عمر، با على (ع ) دشمنى كرد، و به آن حضرت ناسزا مى گفت : تا آنجا كه او در بستر مرگ ، به امام حسن (ع ) گفت : *((*در پيشگاه خدا از آن چه در رابطه با همه مردم بر گردنم هست ، توبه مى كنم ، جز در مورد پدر تو (على (ع *))* كه توبه نمى كنم *))*.

امام حسن (ع ) (در موردى ) به او فرمود: *((*تو را از اين كه به على (ع ) ناسزا مى گويى ، سرزنش نمى كنم ، چرا كه آن حضرت تو را به خاطر شرابخوارى ، هشتاد تازيانه زد، و پدرت را به فرمان پيامبر (ص ) در جنگ بدر كشت ، و خداوند در آيات متعدد على (ع ) را مؤ من ، و تو را فاسق خواند*))*. (232)
?

/ 185