6 اشك هر مؤ من - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيغمبرزادگان چنين است ، اين آهوان با من سخن مى گويند در اين زمين مى چرند به اشتياق تربت نژاد با بركت و معتقدند كه در اين زمين در امانند. سپس دست به آنها زد و آنها را بوييد و فرمود: اين مشك همان آهوان است كه چنين خوشبو است به خاطر گياهش . خدايا آنها را نگهدار تا پدرش ببويد و تسلى جويد فرمود تا امروز مانده اند و به طول زمان زرد شدند اين زمين كرب و بلا است و فرياد كشيد: اى پرودگار عيسى بن مريم بركت به كشندگان حسين مده و به يارى كنندگان آنان خاذلان او و با آن حضرت گريستم تا به رو در افتاد و مدتى از هوش رفت و به هوش آمد و آن پشك ها را در رداى خود بست و به من گفت : تو هم در ردايت بينداز و فرمود: يابن عباس هرگاه ديدى خون تازه از آنها روان شد بدان كه ابو عبداللّه در آن زمين كشته شده و دفن شده .

ابن عباس گويد: من آنها را بيشتر از يك فريضه محافظت مى كردم و از گوشه آستينم نمى گشودم تا در اين ميان كه در خانه خوابيده بودم به ناگاه بيدار شدم ديدم خون تازه از آنها روان است و آستينم پر از خون تازه است من گريان نشستم و گفتم : به خدا حسين كشته شده على در هيچ حديث و خبرى كه به من داده دروغ نگفته و همان طور بوده چون رسول خدا به او خبرها داده كه به ديگران نداده من در هراس شدم و سپيده دم بيرون آمدم و ديدم كه شهر مدينه يكپارچه مه است و چشم جايى را نبيند و آفتاب برآمد و گويا پرده اى نداشت و گويا ديوارهاى مدينه خون تازه بود من گريان نشستم و گفتم : به خدا حسين كشته شد و از گوشه خانه آوازى شنيدم كه مى گويد صبر كنيد خاندان رسول كشته شد فرخ نحول روح الامين فرود شد با گريه و زارى .

سپس به فرياد بلند گريست و من هم گريستم در آن ساعت كه دهم ماه محرم بود بر من ثابت شد كه حسين را كشتند و چون خبر او به ما رسيد چنين بود و من حديث را به آنها كه با آن حضرت بودند گفتم و گفتند: ما در جبهه آن چه شنيدى شنيديم و ندانستيم چه خبر است و گمان كرديم كه او خضر است .(7)

6 اشك هر مؤ من

اميرالمؤ منين (ع ) به حضرت حسين (ع ) نظر نموده پس فرمودند:

اى اشك هر مؤ منى .

حضرت حسين (ع ) عرض نمود: اى پدر، من اشك هر مؤ منى هستم ؟ اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: بلى پسرم . (8)

7 خبر شهادت حسين (ع )

ابى عبداللّه جدلى گفت : بر اميرالمؤ منين (ع ) داخل شدم در حالى كه حضرت حسين (ع ) در كنار آن حضرت نشسته بودند، اميرالمؤ منين (ع ) دست بر شانه حسين (ع ) زد و سپس فرمود: اين كشته خواهد شد و احدى يارى او نخواهد نمود.

راوى مى گويد: عرضه داشتم يا اميرالمؤ منين به خدا قسم اين زندگى بدى است . حضرت فرمودند: اين حادثه حتما به وقوع مى پيوندد.

حضرت على (ع ) به حضرت امام حسين (ع ) فرمودند: اى ابا عبداللّه از قديم ثابت و مسلم شده كه تو اسوه و مقتداى خلق مى باشى . حسين (ع ) عرضه داشت : فدايت شوم حالم چيست ؟ حضرت على (ع ) فرمودند: مى دانى آن چه را كه خلق نمى دانند و عن قريب عالم به آن چه مى داند منتفع خواهد شد، فرزندم بشنو و ببين پيش ‍ از آن كه مبتلا گردى ، قسم به كسى كه جانم در دست اوست ، بنى اميه خون تو را خواهند ريخت ولى نمى توانند تو را از دينت جدا كرده و قادر نيستند ياد پروردگارت را از خاطرت ببرند.

حسين (ع ) عرضه كرد: قسم به كسى كه جانم در دست اوست همين قدر مرا كافى است به آن چه خدا نازل فرموده اقرار داشته و گفتار پيامبر خدا را تصديق داشته و كلام پدرم را تكذيب نمى كنم .

اميرالمؤ منين (ع ) بيرون آمده و در مسجد نزول اجلال فرموده و اصحاب و ياران دور آن حضرت حلقه زدند در اين هنگام حضرت حسين (ع ) تشريف آوردند تا رسيدند مقابل اميرالمؤ منين (ع ) و آن جا ايستادند، اميرالمؤ منين (ع ) دست مبارك بر سر ايشان نهاده و فرمودند: پسرم ، خداوند متعال ، اقوام و طوايفى را به وسيله

/ 185