64 - شكوه على (ع ) از روزگار - س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

س‍وگ‍ن‍ام‍ه‌ ام‍ام‌ ع‍ل‍ی‌ (ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام)‌ - نسخه متنی

عباس عزیزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جز اين نيست كه هميشه حق از اين راه شناخته مى شود كه طرفداران اندكى از مردم دارد، پس هرگاه سكوت كردم از من صرف نظر كنيد، كه اگر مطلبى پيش آيد كه نيازمند پاسخ باشيد شما را هدايت خواهم كرد، پس تا آن گاه كه من دست مى دارم شما نيز دست از من بداريد.

عبدالرحمن گفت : اى اميرمؤ منان به جان خودت سوگند كه شما همان طور كه پيشينيان گفته اند:

*((*به جانت سوگند كه هر كس را خواب بود بيدار نمودى ، و به گوش هر كس كه گوشى شنوا داشت رسانيدى *))*.(67)

64 - شكوه على (ع ) از روزگار

على (ع ) فرمود: در روزگار رسول خدا(ص ) چون پاره تن او بودم ، مردم به من مانند ستاره اى در افق آسمان مى نگريستند، سپس روزگار مرا فرود آورد تا آن كه فلانى و فلانى را با من برابر ساخت ، سپس مرا با پنج نفر برابر كردند كه برترين آنها عثمان بود، گفتم : اى اندوه ! اما روزگار به اين هم بسنده نكرد و از قدر من آن قدر كاست كه مرا با پسر هند (معاويه ) برابر ساخت !(68) بخش دوم : شكوه هاى على (ع )

65 - شكوه على (ع ) از سستى ياران

اى مردم كوفه من از معاشرت شما به سه قسمت و به دو امر ديگر مبتلا شدم .

اما سه قسمت شماها كر هستيد در حالى كه به ظاهر گوش داريد و كور هستيد اگر چه به صورت چشم داريد و گنگ هستيد ولى حرف مى زنيد و چشم و گوش و زبان شما كوچك ترين تاءثيرى در زندگى شما ندارد، و اما دو امر ديگر برادرى و دوستى شما در موقع حضور روى صدق و صفا و حقيقت نيست و هنگام گرفتارى و ابتلا نيز نمى توان به شماها اعتماد و اطمينان كرد.

پروردگارا من از اين مردم دل تنگ و ملول گشته ام و آنان نيز از من ملول شده اند. من از آنان خسته و بيزار و آنان از من بيزارند، خداوندا امير و حاكمى را از اين جمعيت راضى نگه مدار و اين مردم را نيز از امير خودشان هرگز ممنون و راضى قرار مده و دل هاى آنان را وارد خطر و وحشت و خوف كن چنان كه نمك در رطوبت آب مى شود.

اى مردم بدانيد كه اگر مرا ممكن بود و مى توانستم با شما قطع رابطه نموده و هرگز با شما سخن نگفته و دستورى به شما ندهم ، البته عمل مى كردم ، زيرا به خاطر هدايت و نجات و رشد آنچه مى توانستم كوشش كردم و در ملامت و عتاب شما آن چنان اصرار و مبالغه نمودم كه از زندگى خود سير شدم .

زيرا در نتيجه سخنان و كوشش هاى من به جز پاسخ ‌هاى مسخره آميز حرفى از شما نشنيدم . شما از راه حق منحرف شده و به سوى باطل تمايل پيدا كرده ايد. و دين خدا هرگز با مردم هوى پرست و اهل باطل قوت و نيرو نگيرد. و من اطمينان دارم كه به جز زيان و ضرر چيز ديگرى از شما به من عايد نخواهد شد.

من شما را براى مبارزه و جهاد با دشمنان خودتان دعوت نمودم و شما در مكان هاى خود سنگين شده و درخواست تاءخير كرديد چنان كه بدهكاران مسامحه كار در مقام برگرداندن قرض خود امروز و فردا مى كنند.

اگر در فصل تابستان دعوت به سوى جهاد بشويد، شدت گرما را بهانه مى كنيد و اگر در زمستان امر جهاد پيش بيايد، به خاطر سرما عقب مى نشينيد، ولى اين ها بهانه است و حقيقت اين است كه شما از جنگ و جهاد فرار مى كنيد و در صورتى كه از گرماى تابستان خوددارى و پرهيز مى نماييد گرمى شمشير به مراتب بيشتر بوده و عجز شما در مقابل تندى و حرارت حمله هاى دشمن افزونتر خواهد بود انا لله و انا اليه راجعون .(69)

66 - شكوه على از غارت جان و مال مسلمانان

اى اهل كوفه خبر وحشتناكى به من رسيده است كه ابن غامد با چهار هزار از اهل شام از سر حد ما عبور كرده و به سرزمين انبار حمله آورده و اموال مردم را غارت كرده و جمعى از مردان صالح و متدين را به قتل رسانيده است ، و رفتار او با اهل انبار بسى شبيه به رفتارى كه با طايفه خزر و مردم روم مى كنند، بوده است ، گويا آنان مسلمان نبودند و گويا خون و مال آنان حلال بوده است .

ابن غامد، عامل من ابن حسان را نيز در شهر انبار كشته است و شهر انبار را براى اطرافيان خود تسخير

/ 185