1. پرهيز از دنيا و برترى طلبى
مبلغى كه دنيا طلب است و در ماديات غرق شده، آيا مىتواند به مردم بگويد: اى مردم! بنده دنيا نباشيد، دنيا وسيله است. دنيا جاى ماندن نيست. خدا را به دنيا نفروشيد؟ و...
آيا مردم نخواهند گفت:
(اتامرون الناس بالبّر و تنسون انفسكم و انتم تتلون الكتاب)(634)
«آيا مردم را به نيكى امر مىكنيد و خود از ياد مىبريد در حاليكه كتاب را تلاوت مىكنيد؟»
كسانى مىتوانند مردم را از دنيا طلبى نهى كنند كه حبّ دنيا در دلشان نباشد؛
(فخرج على قومه فى زينته قال الّذين يريدون الحيوة الدّنيا ياليت لنا مثل ما اوتى قارون انّه لذو حظّ عظيم و قال الّذين اوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير لمن امن و عمل صالحاً...)(635)
«پس قارون با زيورش بر قوم خود ظاهر شد. مردم دنياطلب گفتند: اى كاش همانقدر كه از مال دنيا به قارون داده شده كه از نعمت هاى سرشارى برخوردار است به ما هم عطا مىشد و كسانى كه به آنان مقام علم و معرفت داده شده بود (به آن دنيا پرستان) گفتند: واى بر شما ثواب خدا براى كسى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده است (از اين دارايى دو روزه قارون) بهتر است.»
مبلغ بايد از برترى طلبى پرهيز كند زيرا خداوند متعال خانه آخرت يعنى بهشت ابدى را مخصوص كسانى قرار داده است كه مستكبر نيستند و در زمين سركشى و فساد نمى كنند.
(تلك الدّار الاخرة نجعلها للّذين لا يريدون علوّا فى الارض و لا فساداً و العاقبة للمتقّين)(636)
انسانى كه برترى طلب باشد ارزشى براى ديگران قائل نيست. خود محور و خودبين است و بر خلاف دستور خداوند كه فرمود:
(و شاورهم فى الامر)(637) «در كارهابا مردم مشورت كن» به آنها بى توجهى مىكند.