عنصر زمان در تبليغ - قرآن و تبلیغ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قرآن و تبلیغ - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عنصر زمان در تبليغ



زمان تبليغ همچون مكان آن، اهميّت دارد و بايد به آن توجه نمود.




انتخاب زمان مناسب براى تبليغ، يكى از عوامل مؤثر در موفقيت مبلّغ است. او بايد زمانى را براى سخن گفتن انتخاب كند كه مخاطبين آماده باشند، سخنرانى و گفتن احكام الهى در زمان گرسنگى، تشنگى، خستگى، بى حوصلگى، و هيجان نه تنها مفيد نيست، بلكه تاءثيرات منفى نيز بر آنان خواهد گذاشت. مبلّغ بايد سخنانش را در زمانى بگويد كه شرايط فراهم باشد وگرنه به نتيجه نخواهد رسيد.




حضرت على عليه السلام مىفرمايد:




«و مجتنى الّثمره لغير وقت انياعها كالّزارع بغير اءرضه»(77)




«كسى كه ميوه را قبل از رسيدنش بچيند مانند كسى است كه در زمين شخص ديگرى كشت كرده است»




لذا چون نمى تواند در آن محل بماند و به زراعت و آبيارى آن رسيدگى كند از كشت خود بهره اى نخواهد برد(78).




با نظرى به آيات قرآن و دعاهاى معصومين مىتوان به نقش زمان در كارها، خصوصاً در برخوردهاى تبليغى پى برد.




خداوند متعال قرآن را در شب قدر نازل فرموده است. (انّا اءنزلناه فى ليلة القدر)(79) انتخاب اين زمان، براى فرو فرستادن قرآن، بر اهميّت آن مىافزايد. زيرا شب «قدر» نيز در بهترين زمان، يعنى ماه مبارك رمضان قرار گرفته است. ماه ميهمانى خدا، ماه غفران و آمرزش گناهان و ماهى كه در آن به نفس هاى انسان مؤمن و به خواب او نيز ثواب مىدهند.




سه سال پس از بعثت رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم اين آيه نازل شده است كه (فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشركين)(80)




«اى رسول ما آنچه را كه به آن دستور داده شده اى، با صداى بلند به مردم برسان و از مشركان، روى بگردان.»




نزول اين آيه پس از سه سال، نشان مىدهد كه قبل از آن، زمينه و شرايط براى اعلام آشكاراى دين خدا و دورى از كافران و مشركان نبوده است.




در زمانى كه كفّار قريش از تبليغ رسول خدا عليهم السلام جلوگيرى مىكردند، حضرت از ماه هاى حرام استفاده كرده، در بازارهايى مثل عُكاظ، مِجْنه و ذِى الْمجاز حاضر مىشدند، بر بلندى مىايستادند و مردم را به دين اسلام دعوت مىكردند(81). زيرا بنابر اعتقاد كفّار، جنگ و خونريزى در اين ماه ها حرام بود و صدمه اى به حضرت نمى رسيد.




و نيز، ساليان بعد، يعنى سال نهم هجرت، زمانى كه مسلمانان قدرت پيدا كرده بودند، در بزرگترين روز حج (روز عرفه يا عيد قربان) كه همه مردم در مكه جمع مىشوند بعنوان روز «برائت» و روز الغاى پيمان هاى مشركين انتخاب مىشود.




(و اذان من اللّه و رسوله الى النّاس يوم الحجّ الاكبر اءنّ اللّه برى ء من المشركين و رسوله)(82)




چنانكه براى اعلام ولايت و رهبرى على بن ابى طالب عليهما السلام زمانى مناسب، يعنى هنگام بازگشت حاجيان از مكه انتخاب گرديد.




(يا ايها الرّسول بلّغ ما انزل اليك من رّبك)(83)




زيرا اولاً زمانى غير عادى بود و همين نكته بر اهميّت مسئله مىافزود.




ثانياً آن گردهمايى، بخاطر وجود حاجيانى كه از مناطق مختلف آمده بودند، بسيار بزرگ بود و پيام حضرت به انسان هاى بيشترى مىرسيد.




حضرت ابراهيم عليه السلام براى نفى خدايان باطل و اثبات خداى يگانه از زمان هاى مختلف استفاده نمود.




(فلمّا جنّ عليه اللّيل راءى كوكباً قال هذا ربّى فلمّا اءفل قال لا احبّ الافلين)(84)




«هنگامى كه شب تاريك پديدار شد، ابراهيم، ستاره درخشانى را ديد و گفت: اين پروردگار من است و پس از آنكه آن ستاره غروب كرد فرمود: من چيزهايى را كه از بين مىروند دوست ندارم.»




همچنين وقتى ماه تابان را ديد و يا هنگام صبح با ديدن خورشيد، همان سخنان را تكرار نمود و اينگونه با استفاده از زمان هاى مناسب و پديده هايى كه در اين زمان ها اتفاق مىافتاد، توانست ثابت كند كه همه چيز به جز خداى يكتا زوال پذير و نابودشدنى است.




حضرت موسى عليه السلام براى نشان دادن معجزه الهى به فرعون و جادوگران او، روز «زينت»، يعنى روز عيد قبطيان را انتخاب نمود و به فرعون گفت:




(موعدكم يوم الزّينة و اءن يحشر النّاس ضحىً)(85)




«وعده ما و شما روز زينت باشد و آنهم به هنگام ظهر كه همه مردم براى تماشا بيرون بيايند.»




حضرت يوسف عليه السلام دوبار تعبير خواب نمود. يكبار براى دو نفرى كه با وى زندانى بودند و بار ديگر براى پادشاه مصر. در هر دوبار، زمينه را براى تبليغ، مناسب ديد. امّا زمان تبليغ در هر كدام متفاوت بود. در مورد اول قبل از تعبير خواب، تبليغ نمود، زيرا دو زندانى به او روى آورده بودند و به خاطر محبوبيت و اعتمادى كه كسب كرده بود و بخاطر نيازى كه به يوسف داشتند سخنانش را با جان و دل گوش مىدادند. گذشته از اين انسان زندانى دلش نرم است و آمادگى شنيدن سخنان تبليغى را بيشتر دارد.




بنابراين حضرت قبل از تعبير خواب به آرامى و بطور مفصّل از يگانگى خداى متعال تبليغ نمود و فرمود:




(يا صاحبى السّجن ءاءرباب متفرّقون خير ام اللّه الواحد القهّار. ما تعبدون من دونه الاّ اسماءً سميتموها اءنتم و آباؤكم ما اءنزل اللّه بها من سلطان ان الحكم الاّ للّه اءمر اءلاّ تعبدوا الاّ ايّاه ذلك الدّين القيّم و لكنّ اءكثر الناس لا يعلمون)(86)




«اى دو همراه زندانى من، آيا خدايان پراكنده و بدون حقيقت (مانند بتان و فراعنه) در نظام آفرينش مؤثرترند يا خداى يگانه و مسلط بر همه عالم (بدانيد كه) آنچه غير از خدا مىپرستيد اسم هايى بى حقيقت و الفاظى بى معنى است كه خود و پدرانتان ساخته ايد و خداوند هيچ دليلى براى آن نازل نكرده است، حكم تنها از آن خداست، فرمان داده كه غير از او را نپرستيد، اين دين پا برجاست ولى اكثر مردم نمى دانند.»




اما زمانى كه وى را نزد شاه بردند، پس از شنيدن خواب، بلافاصله آنرا تعبير نمود و پس از آن در پى اثبات بى گناهى خود بر آمد و از نفس اماره سخن گفت. زيرا مخاطب او، شاهى خودسر بود و احتمال داشت حضرت را طرد كند و خوابش تعبير نشود كه نتيجه اش صدمات فراوان به مردم و قحطى و گرسنگى مىشد.




دعا كردن و خواستن چيزى از خداوند، زمان هاى خاصى دارد. گرچه هر زمانى انسان مىتواند خداى خويش را بخواند، امّا اين عمل در زمان هاى مخصوص همچون سحر، شب هاى جمعه، شب هاى قدر و هنگام درگيرى لشگر كفر و اسلام به اجابت نزديكتر است.




هنگامى كه فرزندان يعقوب، پس از بازگشتن از مصر و آوردن خبر سلامتى يوسف، به پاى پدر افتادند و به او گفتند: (يا اءبانا استغفرلنا ذنوبنا)(87) «اى پدر از خدا بخواه تا گناهان و خطاهاى ما را ببخشد»، حضرت يعقوب عليه السلام فرمود: (سوف اءستغفر لكم)(88) «بزودى براى شما از پروردگارم بخشش خواهم خواست.»




آرى حضرت يعقوب عليه السلام در همان لحظه نفرمود: خداوندا! آنانرا ببخش. بلكه اين دعا را براى زمانى مناسبتر يعنى سحرگاهان شب جمعه كه براى اجابت دعا و پذيرش توبه بهتر است گذاشت (89).




زكرياى پيامبر عليه السلام نيز زمانى از خداوند فرزندانى پاك سرشت طلب نمود كه خداى بزرگ به حضرت مريم كرامت نموده و به او رزق آسمانى داده بود.او فهميد كه زمان رحمت خداست و خدايى كه به مريم كرامت نموده كه ميوه تابستانى را در زمستان و ميوه زمستانى را در تابستان به او مىدهد، رحمتش شامل حال او نيز خواهد گشت.




(هنالك دعا زكريا ربّه قال ربّ هب لى من لّدنك ذرّيّةً طيبّةً انّك سميع الدّعاء)(90)




معجزات پيامبران نيز هر يك مناسب زمان خود بوده است. زمانى كه در شبه جزيره عربستان، به ادبيات بهاى زيادى مىدادند و اديبان و كسانى كه فصيح و بليغ سخن مىگفتند، جايگاه و منزلت خاصى در بين مردم داشتند و اشعارشان را بر ديوار كعبه آويزان مىكردند، پيامبر عليهم السلام با قرآنى آمدند كه از نظر محتوى و فصاحت و بلاغت، هيچ بشرى نتوانست حتى يك آيه مثل آنرا بياورد.




در زمان حضرت موسى عليه السلام كه جادوگران، زياد مطرح بودند و جادوگرى مورد توجه مردم بود، حضرت با معجزه تبديل عصا به اژدها از دين خدا تبليغ كردند.




و در زمان حضرت عيسى عليه السلام كه زمان پيشرفت علم پزشكى بود و درمان بيمارى ها بسيار اهميّت داشت، معجزه حضرت، زنده كردن مرده و شفادادن به كور و مرض هاى بى درمان بود.




و همچنين در زمان حضرت يوسف عليه السلام كه تعبير خواب در بين مردم رواج فراوانى داشت و مورد توجه بود. حضرت بهترين و راستگوترين تعبير كننده خواب بودند.




نمونه ديگر از توجه اولياى خدا به نقش زمان در حركت هاى تبليغى، عمل امام حسين عليه السلام است كه در ماه ذى الحجة تصميم به خروج از مكه گرفتند. اعمال حج را نيمه تمام گذاشته، به عمره عدول كردند و پس از طواف خانه خدا و سعى بين صفا و مروه مُحِلّ شدند و در روز هشتم ذى الحجة، كه يكى از روزهاى مهم حج است به سوى عراق حركت كردند(91). انتخاب اين روز از اين جهت اهميّت دارد كه همه جمع مىشوند و هيچكس از مكه خارج نمى شود.




با دقت در دعاهايى كه از امامان معصوم عليهم السلام رسيده است مىتوان به اهميّت نقش زمان در تاءثير تبليغ بيشتر پى برد.




در ماه مبارك رمضان، دعاهاى افطار، بسيار كوتاه ومختصرند. زيرا زمان، با دعاهاى طولانى مناسبت ندارد. شخص مسلمان، ساعاتى را روزه دار بوده واكنون مىخواهد با خواندن دعايى كوتاه، مانند:




(اللّهم لك صمنا و على رزقك افطرنا و عليك توكّلنا فتقبّل منّا يا اءرحم الرّاحمين)(92). روزه خود را افطار مىكند.




اما دعاى سحر طولانى است زيرا قبل از اذان صبح، آمادگى بيشترى براى دعا و راز و نياز با خداى بزرگ وجود دارد.




اگر در تبليغ مسايل دينى زمان مناسب در نظر گرفته نشود موجب تنفر مردم از دين مىشود. شايد شنيده باشيد داستان آن شخصى را كه در شب زفاف، از عروس، اصول عقايدش را مىپرسيد و اين كار را آنقدر ادامه داد تا اينكه عروس به او گفت: نمى دانم شب اول عروسى است يا شب اول قبر؟!!. به هر حال «هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد.»




حالات روحى مردم در زمان هاى مختلف فرق مىكند و بر خورد خاصى را مىطلبد. بايد براى زمان هاى مختلف مانند ماه محرم، ماه مبارك رمضان، ايام حجّ، ايام شادى و يا عزاى مردم، مطالب مناسب ارائه شود زيرا هر سخنى و سفارشى در وقت مناسب خودش تاءثير دارد.




لحظات مرگ، هنگامى كه خويشاوندان و نزديكان انسان گرداگرد او جمعند، بهترين زمان براى سفارش به عدالت و تقوى است، زيرا در اين لحظه، اطرافيان شخص، بخاطر نزديكى مرگ وى متاءثرند و از نظر روحى و روانى آمادگى بيشترى براى پذيرفتن سخنان وى دارند.




سؤال حضرت يعقوب عليه السلام از فرزندانش در لحظات قبل از مرگ، در واقع سفارش به يكتاپرستى است. آنجا كه از فرزندانش مىپرسد. پس از من چه كسى را مىپرستيد؟ آنان جواب مىدهند كه خداى تو و پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را، كه همان خداى واحد است.




(ام كنتم شهداء اذ حضر يعقوب الموت اذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى قالوا نعبد الهك و اله آبائك ابراهيم و اسمعيل و اسحق الهاً واحداً و نحن له مسلمون)(93)




سفارش به تقوى در زمان خروج مسافر از منزل نيز نمونه اى از تاءثير زمان در تبليغ است.




/ 117