9. جنگ سرد
يكى از روش هايى كه كافران و دشمنان خدا در طول تاريخ براى بى اثر كردن تبليغات پيامبران از آن استفاده كرده اند، ايجاد شك و ترديد در دل پيروانِ اديان الهى بوده است. و هميشه سعى داشته اند با اين وسيله مردم را از اعتقاداتشان جدا كنند و با تضعيف روحيه آنان قدرت و توانشان را بگيرند. اين روش امروزه نيز يكى از مهمترين ابزارهاى تبليغ جهانخواران و مستكبران است.
كافران زمانى سخنان قرآن را خواب و خيالى بى اساس مىدانند و رسولش را شاعر مىشمرند:
(بل قالوا اضغاث احلام بل افتراه بل هو شاعر فلياتنا باية كما ارسل الاوّلون)(452)
«اين مردم غافل و نادان گفتند كه سخنان قرآن خواب و خيالى بى اساس است. محمّد كه با اين قرآن ادعاى پيامبرى مىكند شاعرى است كه اين كلمات را خود بافته است وگرنه بايد همچون پيامبران گذشته آيت و معجزه اى برايمان بياورد.»
بعد از اينكه با اين سخنان كلام خدا را خدشه دار كردند و از اهميّت آن كاستند، ديگر حمله به آن و دور كردن مردم از آن آسان مىشود به همين دليل با كمال بى شرمى از پيروان قرآن مىخواهند كه به آن گوش ندهند و سخنان لغو و باطل را در آن داخل كنند؛
(و قال الذّين كفروا لا تسمعوا لهذا القران والغوا فيه لعلّكم تغلبون)(453)
قرآن شديدترين حمله را متوجه كسانى مىكند كه اين جريان را رهبرى كرده و مردم را به شك و ترديد مىاندازند؛
(انّه فكّر و قدّر فقتل كيف قدّر ثمّ قتل كيف قدّر ثمّ نظر ثمّ عبس و بَسَر ثمّ اَدبر و استكبر فقال ان هذا الاّ سحر يؤثر ان هذا الاّ قول البشر)(454)
«آن كافر فكر كرد و انديشه بدى كرد. مرگ بر او، انديشه بدى كرد. باز هم مرگ بر او، چه فكر خطايى كرد باز انديشه كرد و روترش كرد و چهره درهم كشيد سپس روى گرداند و تكبر كرد و گفت اين قرآن به جز سحر نيست. اين آيات گفتار بشرى بيش نيست.»
روش ديگرى كه كافران براى تضعيف روحيه بكار مىبرند زير سؤال بردن و بى ارزش كردن فرستاده خداست. بطور مثال سعى مىكنند رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم را وابسته به غير بدانند و مىگويند كه ديگران در آوردن اين سخنان به او كمك كرده اند؛
(و قال الّذين كفروا ان هذا الاّ افك افتراه و اعانه عليه قوم اخرون)(455)
«وكافران گفتند كه اين قرآن سخن دروغى است كه (محمّد) خودبافته است و ديگران به او كمك كرده اند.»
اين انسان هاى پليد سعى مىكنند ديگران را از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم ارزشمندتر جلوه دهند و مطرح مىكنند كه اگر اين راه حق است، چرا قرآن به افراد ديگرى كه از نظر ثروت، نفوذ و... بهتر از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم هستند نازل نشده است و يا چرا بر انسانى همانند خودمان فرستاده شده است.
كافران هميشه سعى داشته اند به ديگران بفهمانند كه فرستاده خدا بايد رئيس قبيله، شخصى پولدار و ثروتمند يا سلطان يك منطقه باشد و يك انسان فقير و بدون مقامِ دنيايى نمى تواند فرستاده خدا باشد. به همين دليل است كه فرعون براى به ترديد انداختن پيروان موسى و تضعيف روحيه آنها مىگويد:
(يا قوم اليس لى ملك مصر و هذه الانهار تجرى من تحتى افلا تبصرون ام انا خير من هذا الذى هو مهين و لا يكاد يبين)(456)
«فرعون گفت: اى مردم آيا من صاحب كشور مصر نيستم و آيا اين جوى ها از زير قصر من جارى نيست نمى بينيد؟ آيا من بهترم يا چنين مرد فقير و خوارى كه هيچ منطق و بيان روشنى ندارد؟»
و باز به همين دليل است كه قوم شعيب به او گفتند: ما بسيار از آنچه مىگويى نمى فهميم يعنى سخنانت بى معنى و بدون نتيجه است و تو در بين ما شخصى ناتوان و بى ارزش و اگر ملاحظه طايفه تو نبود سنگسارت مىكرديم:
(قالوا يا شعيب ما نفقه كثيراً ممّا تقول و انّا لنريك فينا ضعيفاً و لو لا رهطك لرجمناك)(457)
كافران بدانديش در طول تاريخ بدترين تهمت ها را به پيامبران الهى زده اند و اين سخنان مغرضانه همه و همه در راستاى بى ارزش كردن مقام رسالت است.
فرعونيان گفتند: اين دو تن (موسى و هارون) جادوگرند و مىخواهند با سحرِ خويش شما را از سرزمينتان بيرون كنند و روش خوب شما را كه پيروى از فرعون است از بين ببرند:
(قالوا ان هذان لساحران يريدان ان يخرجاكم من ارضكم بسحرهما و يذهبا بطريقتكم المثلى)(458)
حال كه دشمنان خدا از اين شيوه استفاده مىكنند مبلّغ نيز بايد از آن استفاده كرده و به دشمن بفهماند كه بتِ مورد پرستش او ضعيف است و توانش در مقابل توان خداى متعال هيچ است و حتى مگسى را نمى تواند بيافريند؛
(انّ الذّين تدعون من دون اللّه لن يخلقوا ذباباً و لواجتمعوا له)(459)
«اى كافران آن بت هاى بى جان كه در برابر خدا (معبود خود) مىخوانيد هرگز بر خلقت مگسى قدرت ندارند، هر چند همه با هم يكى شوند.»
و اگر غير از اين است بايد نيازهاى پيروانشان را برآورده سازند؛
(انّ الّذين تدعون من دون اللّه عباد امثالكم فادعوهم فليستجيبوا لكم ان كنتم صادقين)(460)
«غير از خدا هر آنكس كه شما (مشركان و يهود و نصارى) به خدايى مىخوانيد در حقيقت همه مثل شما (بندگانى فانى و فقير و محتاج) هستند. اگر در دعوى خود راستگوييد از آنها بخواهيد تا مشكلات ونيازهاى شما را بر آورده سازند.»
اين خدايان پوشالى از ساده ترين كارها عاجزند؛
(الهم ارجل يمشون بها ام لهم ايد يبطشون بها ام لهم اعين يبصرون بها ام لهم اذان يسمعون بها)(461)
«آيا اين بتان پاهايى دارند كه با آن راه بروند؟ يا دست هايى دارند كه با آن چيزى را بگيرند (و كارى انجام دهند) يا چشمانى دارند كه با آن ببينند؟ يا گوش هايى كه با آن بشنوند؟»
حضرت ابراهيم عليه السلام بعد از شكستن بت ها به كافران گفت:
(بل فعله كبيرهم هذا فاساءلوهم ان كانوا ينطقون)(462)
«اين كار را بزرگ آنها كرده است. اگر اين بتان سخن مىگويند از آنان سؤال كنيد.»
مبلّغ بايد با افشاگرى توطئه هاى دشمن، سد راه او شود و پيروان او را متزلزل سازد همانگونه كه قرآن كريم افشاگرى مىكند و مىفرمايد:
(ودّت طائفة من اهل الكتاب لو يضلّونكم و ما يضلّون انفسهم وما يشعرون)(463)
«گروهى از اهل كتاب آرزو دارند كه شما را گمراه كنند و جز آنكه خود را گمراه مكنندبه آرزويى نخواهند رسيد و اين را نمى فهمند.»