13. نرمخو، مهربان و دلسوز
نرمى، تنها صفت سخن نيست بلكه در برخوردها نيز لازم است چرا كه با نرمى و مهربانى، مردم به دين خدا كشيده مىشوند و به تجربه ثابت شده است كه با زور و اكراه نمى توان كسى را هدايت نمود.
(افانت تكره الّناس حتّى يكونوا مؤمنين)(286)
«اى رسول! آيا تو مىتوانى همه را با جبر و اكراه مؤمن گردانى»
مهربانى با مردم، آنان را جذب مىكند و تندخويى و سخت دل بودن آنها را از دين خدا، دور مىسازد.
اين كلام خداى متعال است كه خطاب به رسول گراميش مىفرمايد:
(فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك)(287)
«اى رسول، رحمت خدا تو را مهربان و خوش خلق گردانيد و اگر تندخو و سخت دل مىبودى، مردم از گرد تو پراكنده مىشدند.»
(و ما ارسلناك الاّ رحمة للعالمين)(288)
«ماتو را مايه «رحمت» بر جهانيان فرستاديم.»
پس با آنان به نيكى سخن بگو؛
(قولوا لهم قولاً معروفاً)(289)
كه نيك سخن گفتن و مهربانى با مردم برازنده توست ؛
(لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم)(290)
«رسولى از خودتان به سوى شما آمد كه ناراحتى شما برايش سخت و بر آسايش شما حريص و نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است.»
(و يدرؤن بالحسنة السّيئة اولئك لهم عقبى الدّار)(291)
«و كسانى كه بدى را با خوبى پاسخ مىگويند پاداش آنان منزلگاه نيكو (بهشت جاويدان) است.»
دين اسلام، دين سختگيرى نيست ؛
(يريد اللّه بكم اليُسر و لا يريد بكم العُسر)(292)
«خداوند براى شما آسان خواسته و براى شما سختى نخواسته است.»
طرد انسان هاى بى تفاوت با تنگ نظرى ها و بى محبتى ها، شيوه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم نيست كه ايشان پس از فتح مكه، همه دشمنان را بخشيد و فرمود: «انتم الّطلقاء» «شما آزاديد.»
در آن روز فرمانده اى به نام سعدبن عبادة از لشكر رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرياد زد: «اليوم يوم المَلحمة» «امروز روز انتقام است.» حضرت با شنيدن اين جمله، پرچم را از او گرفت و به دست على عليه السلام داد(293) و فرمود: «اليوم يوم المَرحَمة» «امروز روز رحمت است.»
همين رسول عزيز، هنگام سفر معاذ به «يمن» به او سفارش مىكند كه: «عليك بالرفق و العفو»(294)
«با مردم مدارا كن و بدى هاى آنان را ببخش.»
و ما را مورد خطاب قرار مىدهد كه:
«لينّوا لمن تعلّمون»(295)
«باكسانى كه به آنان دانش مىآموزيد نرمى كنيد.»
آرى از محبّت است كه خارها گل مىشود. انسان روح لطيفى دارد و غرق در احساس و عاطفه است و با كمترين راءفت و مهربانى شيفته دين خدا مىشود.
(و لا تستوى الحسنة ولا السّيّئة ادفع بالّتى هى احسن فاذا الّذى بينك و بينه عداوة كانّه ولى حميم)(296)
«هرگز نيكى و بدى در جهان يكسان نيست (اى رسول) بدى خلق را با خوبى پاسخ ده، گويى همان كس كه با تو بر سر دشمنى است دوست و خويش تو شده است.»
يكى ازعوامل طرد مردم از دين خدا، سخت گيرى هاى بى مورد است. دين اسلام دين موافق با فطرت انسان هاست. و احكام آن آسان و بدون مشقت است ؛
(و ما جعل عليكم فى الّدين من حرج)(297)
«خداوند هيچگونه سختى در دين براى شما قرار نداد.»
اين دين مقدس بر خلاف بعضى از اديانِ ساختگى و تحريف شده، بنايش بر سركوبى خواسته هاى طبيعى انسان همچون خوردن طعام، تفريح و غرايز جنسى نيست بلكه در صدد كنترل اين غرايز است تا مانند سيلى بنيان كَن ريشه انسانيت را از بين نبرند.
در اديان سابق (دين يهود) در صورت ارتكاب بعضى از گناهان بايد يكديگر را مىكشتند؛
(فتوبوا الى بارئكم فاقتلوا انفسكم)(298)
و چيزهاى زيادى بر آنها حرام بود؛
(و على الّذين هادوا حرّمنا كلّ ذى ظفر و من البقر و الغنم حرّمنا عليهم شحومهما الاّ ما حملت ظهورهما او الحوايا او ما اختلط بعظم)(299)
«و بر يهوديان هر حيوانى كه سُم بدون شكاف دارد را حرام كرديم و از خوردن پى هاى گاو و گوسفند منعشان نموديم مگر آنچه كه بر پشت ها و روده ها و آميخته با استخوان باشد.»
اما هيچ حكمى در اسلام، سخت و بيشتر از طاقت انسان نيست.
خداوند متعال مىفرمايد:
(ما انزلنا عليك القرآن لتشقى)(300)
«اى پيامبر ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه در سختى بيافتى.»
مبلّغ نبايد مردم را از اسلام و دستوراتش بترساند بلكه بايد سعيش در آسان جلوه دادن آنها باشد.
بايد هدف دستوراتى مثل روزه، كه بر حسب ظاهر از وظايف ديگر سخت تر است، براى مردم روشن شود تا بر ايشان شيرين و ساده جلوه كند. مردم بايد بدانند كه قصد خداوند قرار دادن آنها در سختى نيست بلكه مىخواهد آنان را پاك كند و نعمتش را بر ايشان تمام كند:
(ما يريد اللّه ليَجعَل عليكم من حَرجٍ ولكن يريد ليُطَهّرَكم وَ لِيُتمّ نعمته عليكم)(301)
«خداوند نمى خواهد براى شما تنگناو رنج قرار دهد، ولى مىخواهد شما را پاك كند و نعمتش را بر شما كامل سازد»
(فمن كان منكم مريضاً او على سفرٍ فَعِدّة من ايّام اُخَر)(302)
«پس هر كس از شما كه مريض يا مسافر باشد در ايام ديگر روزه گيرد.»
اشاره به وجوب روزه بر امت هاى قبل، محدود بودن ايام روزه و تعيين «فديه» براى كسانى كه مريض يا مسافرند، همه براى آسان جلوه دادن اين تكليف الهى است.
مبلّغ در انجام اعمال دينى مردم، بايد حالت نشاط و بى نشاطى يا ضعف و قوت آنها را در نظر بگيرد كه اين شيوه قرآن است.
بطور مثال پس از اينكه توان جنگيدن مسلمانان كم مىشود خداوند متعال از آنان مىخواهد كه صد نفر در مقابل دويست نفر بايستند. در حالى كه حكم اوليه، ايستادگى بيست نفر در مقابل دويست نفر بود؛
(الا ن خَفَّفَ اللّه عنكم و عَلِمَ انّ فيكم ضَعفاً فان يَكنْ منكم ماءة صابرة يغلبوا ماءتين)(303)
«اكنون خدا به شما تخفيف داد (و در حكم جهاد آسان گرفت) و دانست كه شما ضعيف شده ايد (و يك نفر با ده نفر تاب مقاومت نداريد) پس اگر صد نفر صبور باشيد بر دويست نفر از كافران غلبه خواهيد كرد.»
و يا در جايى ديگر از مردم مىخواهد كه هر مقدار مىتوانيد قرآن بخوانيد در حاليكه حكم اوليه، خواندن قرآن به اندازه ثلث شب بوده است. خداوند متعال حكم را آسان مىكند زيرا مىداند كه مردم نمى توانند مقدار شب و روز را بطور دقيق اندازه گيرى كنند؛
(عَلِمَ اَن لَن تُحصُوه فَتاب عليكم فَاقرَؤا ما تَيَسّر من القُران)(304)
در خاتمه اين بحث متذكر مىشويم كه برخورد نرم و محبت آميز مربوط به انسان هاى پاك سرشت و غير لجوج است. بنابراين در برخورد با دشمنان قسم خورده دين خدا و كافران لجوجى كه به هيچ وجه دست از دشمنى برنمى دارند نبايد هيچگونه راءفت و مهربانى نشان داد.
همچون رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم و يارانش كه با يكديگر بسيار مهربان و با كافران بسيار شديد بودند:
(محمد رسول اللّه والّذين معه اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم)(305)