3. پرهيز از بدعت، تحريف و التقاط
دين مقدس اسلام، دين كاملى است و در همه زمينه ها، معيار و دستور دارد كه اين دستورات را، دانشمندان متخصص در دين، يعنى مجتهدين جامع الشرايط، با استفاده از كتاب و سنت براى مردم روشن مىكنند.
بنابراين مبلغ بايد دقت كند كه مطلبى غير دينى را در دين، داخل نكند كه دروغ بستن به خدا و رسولش عملى حرام است (647).
بايد دقت كند كه آيات قرآن را با راءى و انديشه خود تفسير نكند كه تفسير كننده به راءى، جايش آتش جهنم است ؛
«من فسّر القران براءيه فقد افترى على اللّه الكذب»(648) «كسى كه قرآن را با راءى خويش تفسير كند، به تحقيق بر خداوند دروغ بسته است.»
كسى كه سخنان خدا را بر اساس هوى و هوس تغيير دهد از عذاب روز قيامت در امان نيست ؛
(و اذا تتلى عليهم اياتنا بيّنات قال الّذين لا يرجون لقاءنا ائت بقران غير هذا او بدّله قل ما يكون لى ان ابدّله من تلقاء نفسى ان اتّبع الاّ ما يوحى الىّ انّى اخاف ان عصيت ربّى عذاب يوم عظيم)(649)
«و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مىشود كسانى كه اميد ملاقات ما (روز قيامت) را ندارند (به رسول) مىگويند، قرآنى غير از اين بياور و يا آن را تبديل كن. بگو من حق ندارم كه آن را از پيش خود تغيير دهم. فقط از چيزى كه بر من وحى مىشود، پيروى مىكنم. من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از مجازات روز بزرگ (قيامت) مىترسم.»
يكى از خصوصيات دشمنان خدا، تحريف حقايق است ؛
(قالوا ليس علينا فى الاميّيّن سبيل و يقولون على اللّه الكذب و هم يعلمون)(650)
«گفتند: براى ما (پيروان كتاب تورات خوردن مال غير) اشكالى ندارد اين سخن را به دروغ به خدا نسبت ندهند در حاليكه آگاهند.»
(و انّ منهم لفريقاً يلؤون السنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب و ما هو من الكتاب و يقولون هو من عند اللّه و ما هو من عند اللّه و يقولون على اللّه الكذب و هم يعلمون)(651)
«در ميان آنها (يهود) كسانى هستند كه هنگام تلاوت كتاب (خدا) زبان خود را چنان مىپيچند كه گمان كنيد (آنچه را مىخوانند) از كتاب (خدا) است در حاليكه از كتاب (خدا) نيست (حتى صريحاً) مىگويند: آن از طرف خداست با اينكه از طرف خدا نمى باشد و به خدا دروغ مىبندند در حاليكه آگاهند.»
برخى از اين دشمنان، تحريف لجوجانه مىكنند يعنى علاوه بر تحريف، جملات استهزا آميز نيز مىگويند؛
(فبدّل الّذين ظلموا قولاً غير الّذى قيل لهم فانزلنا على الّذين ظلموا رجزاً من الّسماء بما كانوا يفسقون)(652)
«اما افراد ستمگر اين سخن را تغيير دادند (و به جاى آن جمله استهزاآميزى مىگفتند) لذا، بخاطر فسقشان عذابى از آسمان بر آنان فرستاديم.»
نتيجه اين تحريف ها عذاب سخت الهى است پس مبلغ بايد از تحريف حقايق به هر شكل و صورتى بپرهيزد.
مخلوط كردن حق و باطل با هم، التقاط است كه گناهش كمتر از تحريف نيست و گمراهى مردم را در پى دارد؛
(قال فما خطبك يا سامرىّ قال بصرت بما لم يبصروا به فقبضت قبضة من اثر الرّسول فنبذتها و كذلك سوّلت لى نفسى)(653)
«(موسى رو به سامرى كرد و) گفت: چرا چنين كارى را انجام دادى اى سامرى! گفت: من چيزى ديدم كه آنها نديدند من قسمتى از خاك جاىِ پاى رسول (جبرئيل) را گرفتم. سپس آن را درون گوساله طلايى افكندم و اينچنين نفْس من مطلب را در نظرم جلوه داد.»
حضرت على عليه السلام جمله اى دارند كه به همين مطلب اشاره دارد:
«ولكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان فهنالك يستولى الشّيطان على اوليائه»(654)
«و اما چون قسمتى از حق و قسمتى از باطل فراگرفته و درهم مىگردد در آن هنگام شيطان بر دوستانِ خود، تسلط پيدا مىكند.»
آن بزرگوار، متوجه شد كه حسن بصرى، گفتگوهاى او را مىنويسد. پرسيد: چه مىنويسى گفت: مطالب حكيمانه تورا يادداشت مىكنم و مطالبى هم از خودم به آنها اضافه كرده و براى مردم سخنرانى مىكنم.
حضرت به او فرمود: سامرى نيز همين كار را مىكرد. او مىگفت من آثار رسول را گرفتم و با هنر خودم در آميختم و گوساله اى ساختم كه مردم را منحرف كنم.
آرى، هر كس براى غير خدا، سخنرانى كند. آيات و رواياتى كه از آثار رسول و وحى است با مطالبى برخاسته از هوى و هوس خود مخلوط كرده و به مردم ارائه دهد، كار سامرى را انجام داده است به همين دليل است كه حضرت رو به مردم كرد و فرمود:
«اما ان لكل قوم سامرياً و هذا سامرى هذه الامّة»(655)
«آگاه باشيد هر قومى يك سامرى دارد و اين شخص، سامرى اين امت است.»