7. تشبيه و تمثيل
يكى از بهترين روش ها براى فهماندن مطالب به مردم، خصوصاً كسانى كه سواد چندانى ندارند استفاده از مثال هاى محسوس و مناسب با محيط است زيرا مردم با اين موارد بيشتر سر و كار دارند و با حواس ظاهرى خويش آنها را درك مىكنند بر خلاف مسايل عقلى كه فهم آنها احتياج به كندوكاو شديد ذهن دارد.
ازاين روست كه خداوند متعال به اين مسئله اهميّت مىدهد و قرآن كريم سرشار از مثال هاى مختلف و ساده است كه شايد مردم با تفكر و دقت در آنها متذكر ياد خدا شوند؛
(و تلك الامثال نضربها للنّاس لعلّهم يتفكّرون)(423)
«و اين مثال ها را براى مردم مىزنيم اميد است كه تفكر كنند.»
(و يضرب اللّه الامثال للناس لعلّهم يتذكّرون)(424)
«و خداوند براى مردم مثال ها مىزند اميد است كه متذكر شوند.»
و دليل بر متعدد و متنوع بودن اين مثال ها آيات مختلفى است كه به بعضى از آنها اشاره خواهيم كرد و خداوند متعال در آيه اى بطور روشن بر اين مطلب تاءكيد مىفرمايد:
(و لقد ضربنا للنّاس فى هذا القران من كلّ مثل)(425)
جالب اينجاست كه خداوند از اينكه به موجودات ظاهراً كوچك مانند پشه و حتى بالاتر از آن مثال بزند شرم نمى كند و اين درسى است به مبلغ كه به اين نكته توجه كند؛
(انّ اللّه لا يستحيى ان يضرب مثلاً ما بعوضة فما فوقها)(426)
استفاده از مثال هاى طبيعى كه همه جايى و عمومى هستند مانند طلوع و غروب خورشيد و مثال به موجوداتى كه جهانيان آنها را مىشناسند در قرآن كريم فراوان است.
خداى بزرگ وجود شريفش را به نور تشبيه مىكند و مىفرمايد:
(اللّه نورالسّموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح فى زجاجة الزّجاجة كانّها كوكب درّى....)(427)
«خدا نور آسمان ها و زمين است مَثل نورش به مشكاتى ماند كه در آن چراغى روشن است و آن چراغ در ميان شيشه اى قرار دارد كه تلا لو آن به ستاره اى درخشان شبيه است.»
در قرآن براى هر محيطى، مثال هاى مناسب با آن استفاده شده است. بطور مثال شتر را مثال مىزند كه عربها بيشتر با آن سروكار دارند؛
(افلا ينظرون الى الابل كيف خلقت)(428)
«آيا شتر نمى نگرند كه چگونه آفريده شده است»
يا از مثال هاى مربوط به كشاورزى و گياهان استفاده مىكند كه مردم با اين مسايل بيشتر سروكار داشتند؛
(يا ايها الّذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ والاذى كالّذى ينفق ماله رئاء النّاس و لا يؤمن باللّه و اليوم الاخر فمثله كمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فتركه صلداً لا يقدرون على شى ء ممّا كسبوا واللّه لايهدى القوم الكافرين)(429)
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد بخشش هاى خود را با منّت و آزار باطل نسازيد، همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىكند و ايمان به خدا و روز رستاخيز نمى آورد و (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهايى در آن افشانده شود) و باران درشت به آن ببارد (و همه خاك ها و بذرهارا بشويد) و آن را صاف، رها كند. آنها از كارى كه انجام داده اند چيزى به دست نمى آورند و خداوند جمعيّت كافران را هدايت نمى كند.»
در اين آيه مبارك مىبينيم كه خداوند با مثالى بسيار ساده، بى ارزش بودن انفاق ريايى را گوشزد مىكند. و در مقابل، انفاق در راه خودش را چنين تشبيه مىكند:
(مثل الّذين ينفقون اموالهم فى سبيل اللّه كمثل حبّة انبتت سبع سنابل فى كل سنبلة مائة حبّة و اللّه يضاعف لمن يشاء واللّه واسع عليم)(430)
«كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند (آن اموال) همانند بذرى است كه هفت خوشه بروياند، و در هر خوشه يكصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر كس كه بخواهد (و شايستگى داشته باشد) چند برابر مىكند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) واسع و (به همه چيز) داناست.»
در جاى ديگر براى بى ارزش جلوه دادن دنيا اينچنين مىفرمايد:
(و اضرب لهم مثل الحيوة الدّنيا كماء انزلناه من السّماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشيماً تذروه الرّياح و كان اللّه على كل شى ء مقتدراً)(431)
«و زندگى دنيا را براى آنها به آبى تشبيه كن كه از آسمان فرو مىفرستيم و به وسيله آن گياهان زمين، سرسبز و درهم فرو مىروند. اما بعد از مدتى مىخشكند، بگونه اى كه بادها آنها را به هر سو پراكنده مىكنند و خداوند بر هر چيزى تواناست.»
و چه مثالى براى بيان نامحدود بودن كلمات خدا زيباتر از تشبيه آن به اينكه اگر درياها براى نوشتن آنها مركب شوند، درياها پايان مىگيرند پيش از آنكه كلمات پروردگار عالميان پايان يابد:
(لو كان البحر مداداً لكلمات ربّى لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربّى و لو جئنا بمثله مدداً)(432)
و در مورد عالمى كه به علم خود عمل نمى كند مىفرمايد:
(مثل الّذين حمّلوا التورية ثمّ لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفاراً)(433)
«آنان كه علم تورات را با خود داشتند و به آن عمل نكردند همانند الاغى هستند كه كتاب ها را بر پشتشان حمل مىكنند و از آن هيچ نمى فهمند.»
و كسى كه پس از عالم شدن، به هواى نفس ميل پيدا كند، سگى است كه اگر او را تعقيب كنى يا به حال خود واگذارى عوعو كند:
(فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث)(434)
خداوند متعال در قرآن كريم، سرگردانى و اضطراب منافقين را به مسافر شب گردى تشبيه نموده كه در تاريكى شب در حركت است همينكه مىخواهد چراغى بيفروزد و اطراف خود را روشن سازد تا راه خود را پيدا كند. خداوند، آن چراغ را خاموش كند و او را در همان ظلمت و تاريكى واگذارد:
(مثلهم كمثل الّذى استوقد ناراً فلّما اضاءت ما حوله ذهب اللّه بنورهم و تركهم فى ظلمات لاّ يبصرون)(435)
سخن پاكيزه و حق به درخت پاكيزه اى مثال زده شده كه ريشه اش ثابت و استوار و شاخه اش در آسمان است:
(الم تر كيف ضرب اللّه مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء)(436)
مبلّغ با الهام از قرآن و روايات در موارد مختلف مىتواند از مثال هاى متنوع استفاده كند. زيرا بسيارى از مسايل با مثال زدن به فهم نزديك مىشوند. مانند:
نماز خواندن مانند غسل كردن در نهر آب است كه پليدى ها را از بين مىبرد.
زنده شدن انسان ها در روز قيامت همچون زنده شدن درختان در بهار است ؛(فاحيينا به الارض بعد موتها كذلك النّشور)(437)
(و احيينا به بلدة ميتاً كذلك الخروج)(438)
«(و بوسيله باران) زمين مرده را زنده كرديم (تا مردم بدانند كه) خارج شدن (از قبر) هم اينگونه است.»
مرگ و حيات مانند خواب و بيدارى است.
غرايز نظير كپسول گاز است كه اگر در مسير صحيح خود استفاده شود حرارت، نور و بركت دارد و گرنه نتيجه اش انفجار و نابودى است.
در پاسخ سؤالات عقيدتى نيز مىتوان از تمثيل استفاده نمود مانند:
آيا درست است كه انسان به خاطر چند سال گناه هميشه در آتش جهنم بماند؟.
پاسخ: اين مثل كسى است كه در يك دقيقه چشم خود را از حدقه در مىآورد و يك عمر كور مىماند.
اگر خدا عادل است اين همه بلا و حادثه تلخ براى چيست
پاسخ: اين اعتقاد كسى است كه با ديد ظاهرى به دنيا نگاه مىكند. مثل كسى كه ليوان را واژگون ببيند كه در اين صورت درب ليوان براى او بسته و ته آن سوراخ است، اگر ليوان را درست نگاه دارد اشكال ها از بين مىرود. دنيا خوابگاه و عشرتكده نيست. دنيا ميدان رشد است و رشد انسان بدون سختى ها و بلاها ممكن نيست. پس اين اعتراض كسى است كه دنيا را عشرتكده مىبيند.