22. پرسش و پاسخ - قرآن و تبلیغ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قرآن و تبلیغ - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

22. پرسش و پاسخ



يكى از شيوه هاى تبليغ سؤال و جواب است كه كتاب هايى همچون احتجاج مرحوم طبرسى شامل احتجاجات پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم و امامان معصوم عليهم السلام، علل الشرايع، المراجعات، توحيد مفضّل، استفتائات و... نمونه اى از اين نوع تبليغ است.




گاهى مبلغ در قالب سؤال مطلبى رااز مخاطب مىپرسد كه هدف اثبات همان مطلب است ؛




(افمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً لا يستون)(567)




«آيا انسان مؤمن و فاسق برابرند؟ آن دو يكسان نيستند.»




(هل يستوى الّذين يعلمون و الذّين لا يعلمون)(568)




«آيا كسانى كه مىدانند و كسانى كه نمى دانند برابرند.»




(ءارباب متفرقون خير ام اللّه الواحد القهّار)(569)




«آيا بت هاى پراكنده بهترند يا خداى يكتاى قهار؟.»




اما گاهى مخاطب سؤال مىكند و جواب مىخواهد. رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم و امامان عليهم السلام از جمله حضرت على عليه السلام بر سؤال كردن مردم تاءكيد داشتند تا از اين طريق پاسخگوى نيازهاى فكرى و اعتقادى شان باشند؛




(فاساءلونى قبل ان تفقدونى)(570)




سؤال و جواب هر يك نكاتى دارد كه رعايت آنها لازم است.




سؤال بايد از چيزى باشد كه سبب ناراحتى سؤال كننده نشود؛




(يا ايّهاالذّين امنوا لاتسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤكم)(571)




«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از مسايلى سؤال نكنيد كه اگر براى شما آشكار شود شما را ناراحت مىكند.»




گاهى سؤال ها بى ربط يا مربوط به مسايل جزيى هستند كه در جواب آنها بايد مسايل مهمتر را بيان كرد؛




(يساءلونك عن الشّهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صد عن سبيل اللّه و كفر به و المسجد الحرام و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه و الفتنة اكبر من القتل)(572)




«(اى پيامبر) مردم از تو درباره جنگ در ماه حرام سؤال مىكنند بگو گناهى بزرگ است ولى بازداشتن خلق از راه خدا و كفر ورزيدن به خدا و پايمال كردن خانه او و بيرون كردن اهل حرم، گناه بزرگترى است و فتنه گرى از قتل فساد انگيزتر است.»




(يساءلونك عن الاهلّة قل هى مواقيت للنّاس و الحّج)(573)




«(اى پيامبر) از تو درباره هلال ماه سؤال مىكنند بگو كه براى تعيين اوقات عبادات حج و معاملات مردم است.»




و گاهى سؤال ها مغرضانه است كه بايد با زيركى از كنار آن گذشت.




در جنگ صفين مردى مرتب نظر امام را درباره خلفا مىپرسيد و امام عليه السلام از پاسخ دادن خوددارى مىفرمود.




در جلسه سخنرانى براى دخترها و پسرها، پسرى براى خجالت دادن دخترها از سخنران سؤال كرد استحاضه يعنى چه. سخنران به جاى جواب استحاضه، استعاذه يعنى پناه بردن به خدا را توضيح داد.




قبل از پاسخ دادن، ايجاد آمادگى در شنونده لازم است.




امام رضا عليه السلام در گفتن حديثى كه مردم نيشابور از ايشان تقاضا كرده بودند بعد از اتمام حديث جمله «انا من شروطها» را پس ازمدتى سكوت و كمى جلو رفتن محمل و كاروان، فرمود. تا شنوندگان كاملاً كنجكاو شوند و آمادگى پيدا كنند.




ندانستن جواب يك مسئله براى مبلّغ گناه نيست و اگر پاسخ را نمى داند بايد با صراحت بگويد: نمى دانم.




از علامه طباطبايى سؤالى كردند. فرمود:نمى دانم.




حديثى از رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم داريم كه فرمود:




«من افتى بغير علم كان ما يفسده من الّدين اكثر ممّا يصلحه»(574)




«كسى كه بدون علم و آگاهى فتوا بدهد، فسادش در دين بيشتر از اصلاح اوست.»




به آيات قرآن بنگريد كه رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم در پاسخ بعضى از سؤالات مىفرمودند:




(لا اعلم)(575) (نمى دانم)




(ان ادرى)(576) (نمى دانم)




(قل انّما علمها عند ربّى)(577) (بگو علم آن نزد پروردگار من است)




در پاسخ، گاهى لازم است از هنر نمايش و مثال استفاده شود؛




(كيف تحيى الموتى قال: فخذ اربعة من الطّير...)(578)




«چگونه مردگان را زنده مىكنى گفت: چهار تا پرنده بگير و...»




امام در پاسخ كسى كه سؤال كرد چرا قيام نمى كنيد. فرمود: برو و داخل تنور بنشين. آن شخص به التماس افتاد و حضرت از او گذشت و اين اشاره بود كه افراد مطيع نداريم تا قيام كنيم (579).




يا در جاى ديگر در پاسخ همان سؤال فرمود به صحرا برويم و بعد فرمود اگر به تعداد اين گله گوسفندان يار واقعى داشتم، قيام مىكردم. شمارش شد (17) راءس بود.(580)




از حضرت سؤال شد پنير خوردنش حرام است يا حلال حضرت به جاى پاسخ به غلام پول دادند و گفتند: پنير بخر. و سپس حضرت، همراه با سؤال كننده آن را خوردند(581).




/ 117