8. برهان، جدل و مناظره
افراد تحصيل كرده و اهل علم در صورتى كه اهل عناد و لجبازى نباشند، حرف منطقى و استدلالى را مىپذيرند و اگر كافر باشند حتماً بايد از اين روش استفاده كرد زيرا استناد به قرآن كريم و سخنان امامان معصوم عليهما السلام براى افرادى مفيد و مؤثر است كه اصل دين و مكتب را قبول دارند بنابراين بر خلاف تصور بعضى كه يادگيرى منطق و فلسفه را ضرورى نمى دانند و يا در مواردى مضر مىشمارند، مبلّغ بايد در راه يادگيرى اين قوانين و براهين بكوشد تا قدرت پاسخگويى به ايرادهاى مادى ها و كافران را داشته باشد كه اين دستور خداى سبحان است ؛
(ادع الى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة)(439)
«با حكمت (استدلال) و پند نيكو به سوى پروردگارت بخوان.»
حضرت على عليه السلام حكمت را گمشده مؤمن مىداند و مىفرمايد:
«الحكمة ضالّة المؤمن، فخذ الحكمة و لو من اهل النّفاق»(440)
«حكمت گمشده مؤمن است، آن را بگيريد گرچه از اهل نفاق باشد.»
آيا خدايى كه از كافران مىخواهد برهان خويش را اقامه كنند (قل هاتوا برهانكم)(441) خود مىتواند دينش را بدون برهان تبليغ كند؟.
با دشمن خدا، آنچنان بايد محكم و استدلالى برخورد كرد كه مات و مبهوت شود همانگونه كه ابراهيم عليه السلام چنين نمود:
(قال ابراهيم فانّ اللّه ياتى بالشّمس من المشرق فات بها من المغرب فبهت الّذى كفر)(442)
نمونه هاى زيادى از آيات قرآن استدلالى است و حكم را با دليل آن بيان مىفرمايد. بطور مثال دليلِ سرپرستى امور زنان توسط مردان را اين مىداند كه مردان قدرت تفكرشان بر نيروى عاطفه و احساساتشان غلبه دارد و از نيروى جسمى بيشترى برخوردارند. گذشته از اينها مخارج زنان نيز در زندگى، بر عهده مردان است.
(الرّجال قوّامون على النّساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم)(443)
در آيه اى ديگر براى حرام بودن شراب استدلال مىكند كه بوسيله آن شيطان بين شما دشمنى و كينه ايجاد مىكند پس از نوشيدن آن دورى كنيد.
(انّما يريد الشّيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدّكم عن ذكر اللّه و عن الصّلوة)(444)
مبلّغى كه قدرت استدلال داشته باشد هيچگونه واهمه اى از سخنان مخالفان ندارد. به آنها فرصت مىدهد كه سخنانشان را بگويند و پس از شنيدن آنها، با برهان و دليل جلوشان را مىگيرد و ايرادهايشان را پاسخ مىگويد. اين روش را در برخوردِ حضرت موسى عليه السلام و جادوگران خداپرست با فرعون مىبينيم. آنجا كه پس از ايمان آوردن جادوگران به خداى يگانه، فرعون گفت: چرا قبل از اينكه من اجازه دهم به موسى ايمان آورديد؟
جادوگران در جواب گفتند: ما هرگز تو را بر موسى مقدم نخواهيم داشت. هر كار مىخواهى انجام بده كه اين زندگى دنيايى مىگذرد. ما به پروردگارمان ايمان آورديم به خاطر اينكه از گناهانمان درگذرد و گناه جادوگرى هايى را كه تو بر ما تحميل كردى ببخشد و لطف و بخشايش خداوند بهتر و پاينده تر خواهد بود(445).
قرآن مىخواهد حق و حقيقت آشكار شود و حكمت، روش رسيدن به حق از راه علم و عقل است. اما در كنار اين روش، روش هاى ديگر مثل مجادله را نيز پيشنهاد مىكند آنجا كه مىفرمايد:
(و جادلهم بالّتى هى احسن)(446)
«با چيزى كه بهتر است با آنها مجادله كن.»
«جدل» روشى است كه در آن سعى بر تسليم كردن مخالف است اما منحصر در سخنان علمى و عقلى نيست بلكه مىتوان از چيزهايى استفاده كرد كه مورد قبول طرف است اگر چه اين مطالب يقينى و مورد قبول همه نباشد.
مثل اينكه مخالف، سخن يك دانشمند را قبول دارد و ما با استناد به سخن آن دانشمند، او را محكوم مىكنيم در حاليكه خود ما ممكن است آن را قبول نداشته باشيم.
در يك جلسه مناظره علمى، كه دانشمندان مذاهب مختلف حضور داشتند، امام رضا عليه السلام در مقابل دانشمندِ مسيحى كه معتقد بود حضرت عيسى عليه السلام فرزند خداست از جدل استفاده نمود به اين صورت كه فرمود: حضرت عيسى عليه السلام همه صفاتش خوب بود فقط يك نقص داشت و آن اينكه به عبادت علاقه اى نداشت. دانشمند مسيحى گفت: اين چه سخنى است! او عبادتش از همه مردم بيشتر بود.
امام رضا عليه السلام فرمود: پس اگر عبادت مىكرد بنده خدا بود نه فرزند خدا زيرا عبادت يعنى بندگى (447).
در اين گفتگو حضرت از چيزى استفاده كردند كه مورد قبول مسيحى بود و او را محكوم كردند.
بايد توجه داشت كه در جدالِ حق، هدف، تحقير طرف و اثبات برترى و پيروزى بر او نيست بلكه هدف، نفوذ در افكار و اعماق روح اوست كه اين همان مجادله به احسن است:
(و جادلهم بالّتى هى احسن)(448)
در جدال علاوه بر رعايت انصاف بايد از لجاجت و كينه توزى دورى كرد.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: مجادله احسن، مانند مطلبى است كه در آخر «سوره يس» در مورد منكران آمده است. هنگامى كه استخوان پوسيده را در مقابل پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم قرار دادند و گفتند: چه كسى قدرت دارد آن را زنده كند؟ فرمود: (يحييها الّذى انشاءها اوّل مرّة)
«همان خدايى آن را زنده مىكند كه روز اول را آفريد. همان خدايى كه از درخت سبز براى شما آتش بيرون مىفرستد.»(449)
خوب است در بحث جدل اشاره اى به شيوه مناظره (بحث آزاد) نيز داشته باشيم كه روش مهمى در تبليغ است و امامانى همچون امام باقر و صادق عليهم السلام از اين شيوه بهره مىبرده اند. و اصولاً اساس كار همه پيامبران و رهبران الهى در برخورد با مخالفان، بحث آزاد و منطقى بوده است.
در مناظره، تنها مكتب عالى و منطق قوى و نيرومند كافى نيست بلكه بايد با روش صحيح بحث و مجادله تواءم گردد.
برخورد در بحث آزاد بايد همراه با لطف و محبت باشد و از خشونت پرهيز شود. نحوه برخورد با طرف مناظره و شيوه بحث، عميق ترين اثر را در اين مرحله مىگذارد چه بسيارند كسانى كه در بحث ها دقيق و موشكاف و بر مسايل علمى مسلط و آگاهند اما چون از شيوه جدال احسن و بحث هاى سازنده آگاه نيستند كمتر در گفتگو با ديگران موفق به نفوذ در قلب آنها مىشوند حقيقت اين است كه اقناع عقل و فكر به تنهايى كافى نيست، بايد عواطف نيز اقناع گردد كه نيمى از وجود انسان را تشكيل مىدهند.
در مقدمه حديث معروف توحيد «مفضل بن عمر» چنين مىخوانيم: او مىگويد من در كنار قبر پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم بودم و در عظمت مقام آن بزرگوار انديشه مىكردم ناگهان ديدم «ابن ابى العوجا» (مرد مادّى معروف) وارد شد و در گوشه اى نشست و بسيار حساب شده و شيطنت آميز شروع به انكار خداوند تبارك و تعالى و رسول گراميش صلّى الله عليه وآله وسلّم نمود من از سخنان او سخت خشمگين و ناراحت شدم. برخاستم و فرياد زدم اى دشمن خدا! راه الحاد پيش گرفتى و خداوندى كه تو را در بهترين صورت آفريده است انكار مىكنى(450)
ابن ابى العوجا رو به من كرد و گفت اگر از پيروان امام صادق عليهما السلام هستى او با ما چنين سخن نمى گويد. او از اين بالاتر را هم از ما شنيده است و هرگز به ما فحش و ناسزا نگفته و در پاسخ ما، راه خشونت و تعدى نپيموده است او مرد بردبار، عاقل، هوشيار و متينى است.
بنابراين مناظره كار هر شخصى نيست و بايد در جهات مختلف آمادگى داشته باشد.
طيّار يكى از دوستان امام صادق عليه السلام مىگويد به امام عرض كردم:
«بلغنى انك كرهت مناظرة الناس»
«به من خبر رسيده كه شما از مناظره با مخالفان خشنود نيستيد.»
امام عليه السلام در پاسخ فرمود:
«امّا مثلك فلا يكره من اذا طار يحسن ان يقع و ان وقع يحسن ان يطير، فمن كان هكذا لا نكرهه»(451)
«امّا كسى مانند تو از كسانى كه وقتى پرواز مىكنند و اوج مىگيرند، به خوبى مىتوانند بنشينند و هنگامى كه مىنشينند به خوبى مىتوانند پرواز كنند و اوج گيرند كسى كه چنين باشد ما از مناظره كردن او ناخشنود نيستيم.»