5. تشويق و تهديد
حضرت على عليه السلام بر استفاده از روش تشويق تاءكيد مىفرمايد آنجا كه به مالك اشتر مىنويسد:
«و لا يكوننّ المحسن و المسى عندك بمنزلة سواء فانّ فى ذلك تزهيداً لاهل الاحسان فى الاحسان و تدريباً لا هل الاساءة على الاساءة»(390)
«اى مالك، نيكوكار و بدكار نزد تو يكسان نباشد كه سبب بى رغبت شدن نيكوكار بر انجام كارهاى نيك و وادار نمودن بدكار به بدى است.»
خداوند متعال از بندگانش مىخواهد كه بياد او باشند تا او نيز بيادشان باشد و چه تشويقى بالاتر از اينكه ولى نعمت انسان به ياد او باشد. (فاذكرونى اذكركم)(391)
خداوند با قول رحمت بر بندگان، آنان را به استغفار و توبه تشويق مىكند. و از رسولش مىخواهد كه بخشنده بودن و مهربان بودن او را به بندگانش اطلاع دهد:
(نبِّى ء عبادى انّى انا الغفور الرحيم)(392)
خداوند كسانى را كه از رسولش تبعيّت كنند دوست دارد:
(فاتّبعونى يحببكم اللّه)(393)
و بر آنان كه صبح و شام به ياد او هستند و تسبيحش مىكنند درود مىفرستد: (هو الّذى يصّلى عليكم و ملائكته)(394)
و از رسول گراميش مىخواهد كه بر زكات دهندگان كه كار نسبتاً دشوارى را انجام مىدهند درود فرستد:
(خذ من اموالهم صدقةً تطهّرهم و تزكيّهم بها و صلّ عليهم انّ صلوتك سكن لهم)(395)
و درود و رحمت خدا بر كسانى است كه هنگام مصيبت صبر پيشه كنند: (اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة)(396)
خداى بزرگ با يكسان ندانستن مقام عالم و غير عالم، دانشمندان را تشويق مىكند:
(هل يستوى الّذين يعلمون و الذين لا يعلمون)(397)
اينكه نگاه كردن به عالم و درب خانه او ثواب دارد تشكر از مقام عالم و تشويق به علم آموزى است.
پس از دستور خداوند به ابراهيم عليه السلام در مورد قربانى كردن فرزندش، اسماعيل عليه السلام گفت:
(يا ابت افعل ما تؤمر ستجدنى ان شاءاللّه من الصّابرين)(398)
«اى پدر، آنچه را كه به آن دستور داده شده اى انجام بده. اگر خدا بخواهد مرا از صبر كنندگان خواهى يافت.»
اينگونه انسانى بايد تشويق شود و چه تشويقى بالاتر از اينكه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم از نسل اوست و قبرش در كنار كعبه قرار گرفت تا مسلمانان بدورش بچرخند و طواف كنند!. آرى مردم بايد بدور قبرى بچرخند كه صاحب آن تسليم امر خداست.
اينها نمونه هايى از تشويق هاى خداوند است. او او شاكر است و با تشكر از انسان هاى خوب آنان را تشويق مىكند: (انّ اللّه شاكر)(399)
رسول گرامى صلّى الله عليه وآله وسلّم نيز افراد شايسته را تشويق مىنمود:
به جعفر طيّار بنيانگذار اسلام در افريقا كه 12 سال زجر كشيد نماز جعفر هديه نمود(400).
اسامه هيجده ساله را فرمانده نظامى كرد(401).
عمامه مبارك خود را بر سر حضرت على عليه السلام قرار داد(402).
به خواهر رضاعى خود احترام بيشترى مىگذاشت زيرا به پدر و مادرش بيشتر نيكى مىكرد(403).
امام حسين عليه السلام هزار درهم به معلم فرزندش جايزه داد(404).
امام رضا عليه السلام پيراهن خود و سى هزار درهم به دِعبِل شاعر داد(405).
امام كاظم عليه السلام قسمتى از كفن خود و چهل درهم، براى شطيطه پيرزن با تقواى نيشابورى فرستاد(406).
امام صادق عليه السلام هشام هفده ساله را بر پيرمردها مقدم مىداشت و وقتى كه وارد مىشد او را در صدر مجلس مىنشاند و مىفرمود:
«هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده»(407)
اين تشويق ها نه تنها سبب رشد افراد خوب و ترغيب ديگران به خوب بودن مىشود بلكه شكنجه اى براى انسان هاى فاسد نيز هست.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
«ازجر المسى بثواب المحسن»(408)
«با خوبى كردن به نيكوكار، انسان بد را زجر بده.»
آيا مستحب بودن سجده بر تربت امام حسين عليه السلام براى تشويق به شهادت و زجر دادن دشمنان حسين عليه السلام نيست
و آيا مراسم حج كه تشويقى براى ابراهيم عليه السلام و زجرى براى بت پرستان و مشركان نيست
در قرآن تشويق هاى مضاعف نيز وجود دارد كه خداوند متعال به هدايت يافتگان وعده مىدهد بر هدايتشان بيفزايد و بدين صورت آنان را به تقواى بيشتر و حركت سريعتر در راه خودش تشويق مىكند.
(و يزيد اللّه الذّين اهتدوا هدىً)(409)
«خداوند بر هدايتِ هدايت يافتگان مىافزايد.»
و آياتى كه در باره پاداش الهى مىفرمايد: (ضعف)، (اضعاف) «چند برابر»، (فله عشر امثالها) «ده برابر»، (فى كل سنبلة ماءة حبة) «صد برابر»، (بغير حساب) و ده ها آيه ديگر در مورد پاداش از همين باب مىباشند.
استفاده از «تهديد»در كنار «تشويق»، سبب تعادل «خوف و رجاء» يعنى حالت اميد و ترس مردم است. بيشترين تهديد قرآن با آيات برزخ و قيامت است. تمام آيات جهنم، حسابرسى، اعتراف ها، استمدادهاى روز قيامت، عبور از صراط، روسياهى، نامه به دست چپ دادن و صدها آيه ديگر همه به خاطر تهديد است ؛
(اذا وقعت الواقعة ليس لوقعتها كاذبة خافضة رافعة)(410)
«هنگامى كه آن واقعه بزرگ (قيامت) واقع شود كه در وقوعش هيچ دروغ (جاى شك و ترديد) نيست. گروهى را پايين و جمعى را بالا مىبرد.»
گاهى با بيان آيات خسارت، تهديد مىكند؛
(و من يتخذ الشّيطان ولياً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً)(411)
«و كسى كه به جاى خدا، شيطان را دوست گيرد به تحقيق زيان كرده است زيانى روشن.»
و گاهى با اين بيان كه گناه بد معامله اى با خود است ؛
(بئسما اشتروا به انفسهم)(412)
و چرا خليفه خدا در زمين بايد به دنياى پست دل بندد:
(ارضيتم بالحيوة الدّنيا)(413)
و گاهى با بيان سرگذشت اقوامى مثل قوم عاد، ثمود، اصحاب فيل كه در همين دنيا دچار قهر الهى شدند ديگران را تهديد مىكند.
و گاهى با لحنى تند به گنهكاران وعده عذاب مىدهد و تهديد مىكند:
(ويل للمطففين)(414) «واى بر كم فروشان.»
(ويل يومئذ للمكذبين)(415) «در آن هنگام واى بر تكذيب كنندگان.»
(ويل لكل همزة لمزة)(416) «واى بر هر عيب جوى هرزه زبان.»
قرآن از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم مىخواهد كه همسرانش را اينگونه تهديد كند: (يا ايها النبى قل لازواجك ان كنتنّ تردن الحيوة الدّنيا و زينتها فتعالين امتعكنّ و اسرّحكنّ سراحاً جميلاً)(417)
«اى پيامبر به همسرانت بگو كه اگر شما زندگى با زيور دنيا را طالبيد بياييد تا من مهر شما را پرداخته و همه را به خوبى و خرسندى طلاق دهم.»
حتما تاكنون ديده و شنيده ايد كه وقتى پدرى مىخواهد فرزند شرورش را تهديد به مجازات كند مىگويد: هر كارى مىخواهى بكن! و اين معنايش ترغيب به اعمال ناپسند نيست بلكه بطور غير مستقيم او را تهديد به مجازات مىكند. در قرآن نيز نمونه هاى اينچنين مشاهده مىشود: (اعملوا ما شئتم انّه بما تعملون بصير)(418)
«هرچه مىخواهيد انجام دهيد، خداوند به اعمال شما بيناست.»
همانگونه كه خداوند تشويق هاى مضاعف (دو چندان) دارد، بعضى تهديدهايش نيز اينگونه است. يعنى به گناهكاران وعده مىدهد كه بر عذابشان بيفزايد؛
(يا نساء النبى من ياءت منكنّ بفاحشة مبينّة يضاعف لها العذاب ضعفين)(419)
«اى زنان پيامبر هر يك از شما كه مرتكب فحشاى روشنى شود، خداوند عذاب او را دو برابر خواهد كرد.»
و اين بخاطر انتسابى است كه اين زنان به رسول خدا دارند.
استفاده از روش تشويق و تهديد باهم و در كنار هم اثرش بيشتر است و اين درسى است كه بسيارى از آيات قرآن به ما مىدهد كه وعده عذاب را با وعده بهشت همراه كرده است.