آيه: 72 وَمَن كَانَ فِي هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً - تفسیر نور سوره الاسراء نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر نور سوره الاسراء - نسخه متنی

محسن قرائتی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيه: 72 وَمَن كَانَ فِي هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً

ترجمه:

و هر كس در اين دنيا كوردل و گمراه باشد، در آخرت نيز كور و گمراه تر خواهد بود.

نکته ها

در قيامت علاوه بر صحنه هايي كه انسان ها مهر بر لب و لال برانگيخته مي شوند، عده اي هم نابينايند. نابينايي آنجا ريشه در كور دلي دنيا دارد.

در روايات است : كسي كه حج بر او واجب شود ولي حج نرود، يا قرآن بخواند ولي عمل نكند، كور محشور مي شود. (157)

كور دلي بدتر از كوري چشم است ، چنانكه حضرت علي (ع) مي فرمايد: ((شرّ العمي عمي القلب ))، بدترين كوري ، كوري دل است . و همچنين فرمودند: ((أشدّ العمي من عمي عن فضلنا)) بدترين و سخت ترين كوري ، كوري كسي است كه چشم ديدن فضايل مارا ندارد. (158)

كوري در قيامت در آيات ديگر هم آمده است ، از جمله : (نحشرهم يوم القيامه علي وجوههم عميا) (159) ، همچنين آيه ي 125 سوره طه ، كور برانگيخته شدن در قيامت را در اثر كور دلي در دنيا و فراموش كردن آيات الهي و اعراض از حق ّ دانسته است .

سؤال : در آياتي آمده است كه به گنهكاران گفته مي شود: كتابت (نامه ي عملت ) را بخوان ، (اقرء كتابك ) اين آيات با نابينايي آنان درقيامت چگونه قابل جمع است ? پاسخ : كوري در يكي از مواقف قيامت است ، در موقف ديگر بينا مي شوند و حقايقي را كه در دنيا نشناخته اند، آنجا آشكارا مي بينند.

امام باقر (ع) مي فرمايد: كسي كه از ديدن آفرينش بهره ي معنوي نگيرد، پس نسبت به آخرتي كه نديده ، كوردل تر است . (160)

پيام ها:

1- شخصيّت اخروي انسان ، بازتابي از شخصيّت دنيوي اوست . (في هذه اعمي فهو في الاخره اعمي ) بصيرت اينجا، بصيرت آنجا را در پي دارد و كور دلي اينجا، كوري آنجاست .


157-تفسير كنزالدقائق
158-تفسير كنزالدقائق
159-اسراء، 97
160-توحيد صدوق ، ص 455

/ 112