نيستند، نه تنها اقليتها را در كسب معاش و امنيت و آرامش تحت حمايت نمى گيرند، بلكه گروه گروه از آنها را به كام مرگ مى فرستند و قتل عام مى كنند . اگر صفحات تاريخ را ورق بزنيم، خواهيم ديد در همين قرن حاضر، اروپاييان مدعى تمدن و تجدد، دست به جهود كشى زدند و بنابر اسناد موجود، در سرزمينهاى تحت تسلط رژيم هيتلرى: ميليون يهودى در باز داشتگاههاى مختلف در سراسر اروپا توسط آيشمن و ديگر جنايتكاران نازى در كوره هاى آدمسوزى به خاكستر تبديل شدند. و يا در قرون گذشته، پيروان حضرت مسيح كه پيامبر بزرگوارشان آنها را به مهر و محبت و انساندوستى دعوت كرده است، دائما به آزار و كشتار اقليتها و پيروان ساير اديان مى پرداختند كه يك نمونه ى ددمنشانه ى آن، برپا كردن جنگهاى صليبى بود كه چند قرن پياپى عليه مسلمانان ادامه داشت و ميليونها مسلمان را به كام مرگ فرستاد و باز در همين زمان خودمان، اشغالگران فلسطين، نه تنها خانه و كاشانه و حريم و سرزمين مسلمانان را غصب كرده اند، بلكه براى صاحبان اصلى آن سرزمين، حق زندگى ساده و رنج آميز در كشور خودشان را نيز قائل نيستند و هر چند روز يكبار، عده اى از آنها را قتل عام مى كنند و جمعى ديگر را اخراج و آواره ى كوه و بيابان مى سازند. ولى اسلام اين چنين نيست. گواه صدق اين مدعا، برخورد عملى حكومت جمهورى اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى با اقليتهاى مذهبى "كه از مساوات و آزادى راستينى برخوردارند" و كلام مولا على عليه السلام است كه ذيلا مى خوانيم: و اشعر قلبك الرحمه للرعيه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم، فانهم صنفان: اما اخ لك فى الدين، او نظير لك فى الخلق، يفرط منهم الزلل و تعرض لهم العلل و يوتى على ايديهم فى العمد و الخطاء، فاعطهم من عفوك و صفحك مثل الذى تحب و ترضى ان يعطيك الله من عفوه و صفحه، فانك فروقهم و والى الامر عليك فوقك و الله فوق من ولاك و قد استكفاك امرهم و ابتلاك بهم. شعار قلبت را مهر به مردم، دوستى آنان و ملاطفت در حقشان قرار ده. براى رعيت چون حيوان درنده مباش كه خوردنشان را غنيمت شمارى، زيرا رعيت كلا دو گروهند: يا برادرانت دردين و يا همنوعانت در آفرينشند كه لغزشهايى از ايشان پيش مى آيد و علتهايى بر آنها عارض مى گردد و كارهايى "ناپسند" به سهويا عمد از آنها سر مى زند. پس همانطور كه تو "نسبت به گناهان خود" از خدا انتظار عفو و گذشت دارى، آنها را هم مورد عفو و گذشت قرار ده، زيرا تو از آنها بالاترى و بالاتر از تو كسى است كه به تو ولايت داده و از او بالاتر خداست و هم اوست كه از تو كفايت امر مردم را خواسته و بدين وسيله مورد آزمايشت قرار داده است. مى بينيم كه چگونه حضرت با تقسيم بندى مردمان تحت حكومت، مالك را توصيه مى كند كه همه ى افراد جامعه را با يك نگاه و به طور مساوى مد نظر بگيرد و حقوق آحاد ملت را به طور يكسان و بدون كوچكترين تبعيض در اختيار آنان قرار دهد. اين ويژگى خاص حكومت اسلام است. در دنياى استكبار و در كشورهاى مدعى سرورى و سالارى كه سنگ حمايت از حقوق بشر را به سينه مى زنند، دقيقا به عكس اسلام، مستضعفين و اقليتهاى مذهبى و... نه تنها از حقوق يكسان "با سردمداران و..." بهره مند نيستند، بلكه هميشه به بهانه هاى مختلف مورد بازخواست قرار مى گيرند و به طرق گوناگون شكنجه و آزار مى شوند.