مساوات در برابر قانون
يكى از اصول مهم و حياتى در قوانين اسلام، اصل مساوات و برابرى تمام افراد، در مقابل قانون است. بر اساس اين اصل، شارع مقدس مجازات هر جرمى را، براى همه ى افراد به طورى مساوى مقرر داشته است و تمام انسانها بدون در نظر بودن مقام و شخصيت و موقعيت اجتماعيشان و بدون ملاحظه ى دوستى و فاميلى و... براى جرم يكسان، به كيفر يكسان خواهند رسيد و هيچ مسئله اى مانع از اجراى مساوات نخواهد شد.در جهان امروز، گر چه كشورهاى باصطلاح مترقى ادعا مى كنند كه قوانينشان درباره ى همه ى طبقات اجتماع به طور يكسان اجرا مى شود، اما در عمل، براى اجراى اين تساوى و برابرى هيچگونه ضمانت اجرايى وجود ندارد. موضوع 'واترگيت' كه يكى از كثيف ترين و بيشرمانه ترين جرائم دنياى امروز بود، ديديم چگونه بازيچه ى دست آقاى 'جرالد فورد' قرار گرفت و پرونده ى كذايى آقاى نيكسون به بايگانى سپرده شد!! اما در اسلام وقتى امام اول شيعيان و فرمانرواى بى چون و چراى جهان اسلام، على عليه السلام مى بيند كه زره جنگيش به سرقت رفته است، حتى وقتى سارقش را پيدا مى كند و زره مسروقه را به چشم خويش نزد او مى بيند، به هيچ روى از قدرت خود استفاده نمى كند، بلكه همچون يك فرد عادى، براى اقامه ى دعوى و احقاق حق خود استفاده نمى كند، بلكه همچون يك فرد عادى، براى اقامه ى دعوى و احقاق حق خود از طريق قانون به قاضى محكمه مراجعه مى كند. و بالاتر از اين وقتى مى بيند كه قاضى براى او احترام بيشترى قائل مى شود و در برخورد خود با امام و سارق، مساوات را رعايت نمى كند، خشمگين مى شود و محكمه را ترك مى گويد!! و با اين روش ادعاى مساوات سيد
قرشى با سياه حبشى را عملا به اثبات مى رساند و با همين ديد خطاب به مالك اشتر مى فرمايد:
و الزم الحق من لزمه من القريب و البعيد و كن فى ذلك صابرا محتسبا، واقعا ذلك من قرابتك و خاصتك حيث وقع و ابتغ عاقبته بما يثقل عليك منه، فان مغبه ذلك محموده.
و هميشه حق و عدالت را اگر چه بر نزديك و دور باشد اجرا كن و در اين راه بردبار و شكيبا باش و عملت را به حساب خدا بگذار، اگر چه از به كار بردن حق به خويشان و نزديكانت زيان برسد. و هميشه به عاقبت حق بينديش، زيرا كه پايان حق ستايش انگيز است.
توجيه اصولى مسائل
اسلام اعتماد متقابل مسوولين و مردم به يكديگر را يكى از اركان حياتى حكومتى مى شناسد و معتقد است كه حاكم و مردم بدون چنين اعتمادى قادر به ادامه ى حيات اجتماعى نخواهند بود. همانطور كه لازم است حاكم نسبت به مردم اعتماد و حسن ظن داشته باشد، ضرورى است كه مردم نيز نسبت به حاكم اعتماد و حسن ظن داشته باشند. از اينرو هر گاه مسائلى بر مردم مشتبه شد "و احتمال دادند جريان سويى انجام گرفته است" و در اطراف عزلها، نصبها، قراردادها و... سوالى برايشان مطرح گرديد، حاكم وظيفه دارد مردم را در جريان قرار دهد و با توجيه اصولى و منطقى، اذهان امت اسلام را روشن، اعتمادشان را جلب و ابهامشان را مرتفع سازد:و ان ظنت الرعيه بك حيفا فاصحر لهم بعذرك و اعدل عنك ظنونهم باصحارك، فان فى ذلك فى رياضه منك لنفسك و رفقا برعيتك و اعذارا تبلغ به حاجتك من تقويمهم على الحق.
اگر مردم درباره ى تو گمان بد بردند، عذر و دليلت را آشكارا برايشان مطرح كن و سوءظنهاى مردم را از ذهنشان دور نما، زيرا اين شيوه درباره ى خود تو رياضت و براى رعيت لطف است و مرحمت و اين عذرخواهى وسيله اى خواهد بود كه حق و عدالت را به آنان بياموزى و به پيروى از حق وادارشان سازى.
از اين جملات، نتايج حياتى توجيه منطقى و اصولى مسائل نيز به شرح زير روشن مى گردد:
1. زمامدارى كه خود را ملزم به توجيه مسائل در مقابل مردم بداند، در واقع تفوق و برترى مردم را نسبت به خود پذيرفته است.
اين بينش "و به عبارت ديگر اين نوع برخورد با مردم" باعث خواهد شد كه والى بر نفس خودش تسلط پيدا كند و با اين تسلط- كه خود نوعى رياضت است- بتواند با بديها و هواهاى خود و ديگران مبارزه نمايد.
2. توجيه اصولى مسائل موجب مى شود كه مردم با حق آشنا شوند و خود را ملزم به رعايت حق و عدالت بدانند و از اجرا شدن آن ناخشنود نباشند.