مالك اشتر و حكومت مصر
ساده ترين و كوتاه ترين تعريفى كه مى توان از قرآن مجيد بيان كرد اين است كه بگوييم: قرآن، كلام خداوند متعال است كه به لسان وحى بر قلب رسول الله صلى الله عليه و آله نازل شده است. در خصوص نهج البلاغه نيز- در صورتيكه تنها يك تعريف كلى و بسيار ساده مورد نظر باشد- مى توان گفت: نهج البلاغه كلام مولا اميرالمومنين على عليه السلام است كه گفتارها و نوشتارها و نامه ها و وصايا و كلمات كوتاه و نصايح و مواعظ و فرامين و احكام آن حضرت را در برمى گيرد و از حدود هزار سال پيش به صورت كتابى در سه بخش "خطبه ها، نامه ها، كلمات قصار" تدوين شده است.اما نه بيان اول براى قرآن و نه بيان دوم براى نهج البلاغه، هيچكدام قطره اى از درياها و ذره اى از دنياهايى كه درباره ى آنها بايد گفت و شنيد و نوشت و خواند، نيست. در واقع، به دست دادن اينگونه تعريف از قرآن كه كتاب وحى است، و از نهج البلاغه كه منبعث از وحى و زيباترين و منطقى ترين و كامل ترين ادامه دهنده ى مسير قرآن است، جز شرمسارى براى گوينده و حسرت و دريغ براى
شنونده، چيزى در برندارد.
چگونه مى توان از نهج البلاغه سخن گفت، در حاليكه صدها سال است عظمت آن، جهان بشريت را زير بال خود گرفته، تمام تاريخ را در نورديده و بشريت در برابر والايى آن به اعجاب و بهت دچار آمده و با ناتوانى و درماندگى، در مقابل عظمت بى نظير آن به زانو درآمده است؟... چگونه مى توان درباره ى كتابى سخن گفت كه هزار سال است نام آن در كنار قرآن مجيد بر زبانها جارى است و نه تنها دوستان، كه دشمنان نيز آن را ستوده و در برابر عظمتش اظهار عجز كرده اند؟ چگونه مى توان عظمت و سترگى محتوا و بلندى معناى كتابى را تشريح و بيان كرد كه هزار سال است بزرگترين انديشمندان هر عصر و روزگارى درباره ى آن مى انديشند و به جايى نمى رسند و هزاران محقق فرزانه پيرامون آن هزاران جلد كتاب نوشته و ميليونها صفحه كاغذ را با فاخرترين عبارات و تمجيدها درباره ى آن سياه كرده اند، اما هنوز هم بشريت موفق نشده است گوشه اى از عظمت و سترگى آن را چنانكه شايسته است، توصيف و تشريح نمايد و عمق و ژرفاى مفاهيم عاليه ى آن را آشكار سازد؟
پس ما نيز چاره اى نداريم جز اينكه در اين مختصر، تنها به يك معرفى بسيار كوتاه و فشرده از نهج البلاغه اكتفا كنيم، با اين اميد كه انشاءالله انفاس قدسى خود آن حضرت يارى كند و شيفتگان على عليه السلام در مسير مطالعات بيشتر، آشنايى هر چه افزونترى با اين كتاب جاودانه پيدا كنند و از درياى مفاهيم و معانى آن جرعه هاى بيشترى بنوشند.
نهج البلاغه مجموعه اى است كه يكهزار سال پيش، توسط يكى از شيفتگان على عليه السلام و مكتب الهى و انسانساز او، به نام 'سيد رضى' رحمه الله عليه از روى گفته ها و نوشته هاى آن حضرت جمع آورى و تدوين گرديده است. پيش از مرحوم سيد رضى تمام اين گفته ها و نوشته ها در كتابها و رساله هاى گوناگون، به طور پراكنده وجود داشت، ولى در حدود سال 400 هجرى بود كه سيد رضى اين گوهرهاى پراكنده را به رشته ى تحرير درآورد و آنها را در كتابى مدون، كنار هم قرار داد.
در اين كتاب پرارج و بى مانند، بيش از صدها اثر شگرف از آثار
انديشه هاى والا و سترگ على عليه السلام اعم از خطبه، حديث، نامه، وصيتنامه، موعظه، كلمات قصار، فرمانهاى حكومتى، تفسير آيات قرآن و صدها دستور انسانساز و قوانين زندگى بخش در كنار هم قرار گرفته و چون گردآورنده، بيشتر از ديدگاه بلاغت و شيوايى بى نظير سخنان مولا به اين آثار نگريسته و تنها از اين زاويه به تدوين سخنان آن حضرت پرداخته، نامش را نيز نهج البلاغه "راه بلاغت" گذاشته است.
نهج البلاغه را كه از ده قرن پيش تا امروز به صورت مجموعه اى در سه بخش 'خطبه ها'، 'نامه ها' و 'كلمات قصار' در دسترس شيفتگان على عليه السلام قرار دارد، ويژگيهاى منحصر به فردى است كه با گوشه اى از آنها در ضمن مباحث كتاب حاضر آشنا مى شويم. در كنار اين ويژگيها خصوصيت بسيار مهمى كه از لابلاى كلمات آن حضرت به دست مى آيد و هر بيننده ى ژرفنگر را به خود جلب مى كند، تصوير زيبا و دقيق زندگى شخصى آن حضرت و حوادث و وقايعى كه در دوران حيات با آنها روبرو بوده و طرز برخورد و مقابله با اين حوادث است. لذا نهج البلاغه از اين ديدگاه، يك الگوى عظيم و آموزنده از زندگى جانشين بر حق پيامبر صلى الله عليه و آله است كه تمامى شيفتگان آن حضرت و پيروان راه و پويندگان مكتبش، مى توانند سيماى ملكوتى پيشواى خود را در آن نظاره كنند و ابعاد گسترده ى اين سيماى بى مانند را سرمشق زندگى و روش و رفتار خود قرار دهند.