هدف، پياده شدن احكام الله است
در بينش اسلامى هدف از حكومت، پياده شدن احكام الله است و حكمران، امانتدار و نگهبان حقوق مردم محسوب مى شود. به همين دليل على عليه السلام در نامه اى خطاب به فرماندار آذربايجان مى نويسد:و ان عملك ليس لك بطعمه و لكنه فى عنقك امانه و انت مسترعى لمن فوقك. ليس لك ان تفتات فى رعيه. [ نهج البلاغه فيض الاسلام، نامه ى شماره ى 5. ]
حكمرانيت براى تو شكار نيست بلكه امانتى است كه بر گردنت گذاشته شده است. مافوق تو از تو نگهبانى و حفظ حقوق مردم را مى خواهد، سزاوار نيست در ميان مردم به استبداد و به دلخواه عمل كنى.
اين اصل اسلامى، هم تكليف حكمران را مشخص مى كند و هم تكليف
خويشاوندان و نزديكان حاكم را. تكليف حاكم اين است كه حكومت را شكار تصور نكند و در پى كسب مال و منال و جيفه ى دنيوى نباشد، بلكه تنها هدفش پياده كردن احكام الله باشد. خويشان حاكم نيز وظيفه دارند حاكم را وسيله ى سوءاستفاده قرار ندهند و با نام و عنوان حاكم، زورگويى و چپاولگرى را پيشه ى خود نسازند، ولى اگر چنين حركتى را شروع كردند، حاكم به حكم اسلام مكلف است در پاسدارى از عدالت اجتماعى و طرفدارى از حقوق مستضعفان، با گرايشهاى نادرست آنان برخورد قاطع و جدى داشته باشد و با قطع كردن ريشه ها و عوامل سوءاستفاده، از بى عدالتى، خودكامگى، چپاولگرى و بى انصافى اين قبيل حاشيه نشينان جلوگيرى نمايد:
ثم ان للوالى خاصه و بطانه، فيهم استئثار و تطاول و قله انصاف فى معامله ، فاحسم ماده اولئك بقطع اسباب تلك الاحوال.
و لا تقطعن لاحد من حاشيتك و حامتك قطيعه و لا يطمعن منك فى اعتقاد عقده تضر بمن يليها من الناس فى شرب او عمل مشترك يحملون موونته على غيرهم، فيكون مهنا ذلك لهم دونك و عيبه عليك فى الدنيا و الاخره.
همچنين فرماندار را نزديكان و خويشانى است كه به خودسرى و گردنكشى و دست درازى "به مال مردم" و بى انصافى در خريد و فروش با آنان خوگرفته اند. تار و پود ايشان را با از بين بردن موجبات آن روشهاى نكوهيده برانداز!
و به كسى از اطرافيان و خويشاوندانت زمينى واگذار مكن و به هيچوجه اجازه مده "خويشاوندان و اطرافيانت" مزرعه اى بستانند كه با تسلطشان در آن مزرعه ، موجبات زيان همسايگان را "از قبيل تجاوز به آب و يا تحميل كارهايى كه بايستى به طور شركت انجام دهند"، فراهم گردانند و هزينه ى كشتزار اينان بر روستاييان تحميل شود. در اين صورت، استفاده اش مال آنها و بدنامى و سرزنشش در دنيا و آخرت از آن تو خواهد بود.
در اين جملات، حضرت انگشت روى برخى از اسباب و عوامل سوءاستفاده گذاشته و به خوبى نشان داده است كه چگونه خويشاوندان و حاشيه نشينان حاكم با توسل به عناوين مختلف، به چپاول و غارت اموال ديگران دست مى زنند و از اينكه ملك يا آبشان در نزديكى ملك و آب مستضعفى قرار گرفته است، ملك و آب ديگران را تصاحب مى كنند و از انجام كارهايى كه مشتركا بايستى انجام شود، طفره مى روند .