وظايف رهبر در برابر قضات شايسته
گفتيم از ديدگاه على عليه السلام افرادى كه داراى تمام شرايط لازم براى قاضى شايسته و عادل باشند، بسيار كميابند و زمامداران و مسوولان حكومتى براى يافتن و به كار گماردن اينگونه افراد بايد تلاش و جديت فراوان به كار برند. اما مسئله در اين است كه مسووليت زمامدار فقط به يافتن يا تربيت كردن و به كار گماردن قضات صالح محدود نمى شود، چرا كه پس از يافتن قضات صالح، دو مسئله ى بسيار مهم درباره ى وظايف رهبر و چگونگى رفتار و برخوردش با قضات و حفظ و نگهدارى آنها در مسند قضاوت، مطرح مى شود كه اهميت آن حتى از يافتن اين افراد نيز بيشتر است:اول اينكه زمامدار بايد مراقب باشد كه قاضى از لحاظ مادى در تنگنا قرار نگيرد، زيرا در آن صورت محتمل است يا از كار خود كناره گيرى كند، يا دلسرد شود و به خوبى انجام وظيفه نكند و يا در خطر لغزش قرار گيرد و با تطميع و افتادن به منجلاب رشوه خوارى، ناحق را حق و حق را ناحق كند.
دوم آنكه رهبر بايد موقعيت قاضى را مستحكم كند و نزد خود مقامى والا و جايگاهى ارزنده به قاضى بدهد تا اولا كسى قادر به اعمال نفوذ و تحميل خواسته هاى خود به او نباشد، ثانيا هيچكس در او طمع نبندد، ثالثا كسى جز رهبر و زمامدار قادر به عزل وى نباشد و هيچكس در صدد ايذاء و آزارش برنيايد ، رابعا احدى به خود جرات سخن چينى و دسيسه گرى عليه او را ندهد و همه بدانند كه قاضى صالح و عادل، از سعايت ديگران در نزد رهبر و زمامدار در امان است.
على عليه السلام پس از برشمردن وظايفى كه يك رهبر در مقابل قاضى صالح و عادل به عهده دارد، در زمينه ى اهميت وجودى قاضى براى حكومت حق و عدالت و استقرار قانون عدل، هشدار بيشترى مى دهد و براى جلب توجه زمامداران
به نقش و ارزشى كه قضات صالح در اجراى عدالت و جلوگيرى از هرج و مرج و فساد و پياده كردن احكام خدا دارند، خواستار دقت بيشترى مى شود و در اين رابطه، از دورانى ياد مى كند كه در فاصله ى رحلت رسول الله صلى الله عليه و آله و حكومت او، دين اسلام ملعبه ى هوى و هوسهاى اشرار شده بود و تحت نام دين، رذيلانه ترين اعمال را مرتكب مى شدند و به ويژه دستگاه قضايى اسلام را پايمال هدفهاى پليد خود كرده بودند:
ثم اكثر تعاهد قضائه و افسح له فى البذل ما يزيل علته و تقل معه حاجته الى الناس و اعطه من المنزله لديك ما لا يطمع فيه غيره من خاصتك، ليامن بذلك اغتيال الرجال له عندك.
فانظر فى ذلك نظرا بليغا، فان هذا الذين قد كان اسيرا فى ايدى الاشرار، يعمل فيه بالهوى و تطلب به الدنيا.
پس از آنكه قاضى را انتخاب كردى، كار او را مراقبت كن و احكامش را بررسى نما و در بخشش به او سفره ى سخاوتت را بگستر، آن چنان كه احتياجش از بين برود و نيازى به مردم پيدا نكند و چندان بر مقام و منزلتش بيفزاى كه خواص تو در آن طمع نكنند، تا از تهمت سخن چينان و بدانديشان در امان باشد.
در اين كارها كه گفتم با دقت بنگر ! چرا كه اين دين در گذشته اسير دست اشرار بوده و به هواى نفس عمل مى كردند و آن را وسيله ى كسب دنيا قرار داده بودند.