قوام هر يك از اقشار جامعه بسته به قوام اقشار ديگر است
در گذشته از سرنوشت مشترك افراد جامعه و پيوستگى طبقات اجتماع سخن گفتيم، اكنون اضافه مى كنيم كه در ديدگاه على عليه السلام قوام هر يك از طبقات اجتماع بسته به قوام طبقه ى ديگر است. به ديگر سخن، هيچ طبقه اى از وجود طبقه ى ديگر بى نياز نيست و اگر بخواهد طبقه اى "در هر شان و منزلتى كه باشد" موجوديت خود را حفظ كند، بايستى در نگهدارى موجوديت ديگر طبقه نيز تلاش نمايد و تصور نكند كه موجوديت آن بسته به نابودى ديگرى است:
دردا كه دواى درد پنهانى ما
بر عهده ى جمعى است كه پنداشته اند
آبادى خويش را ز ويرانى ما
افسوس كه چاره ى پريشانى ما
آبادى خويش را ز ويرانى ما
آبادى خويش را ز ويرانى ما
طبقات پايين تر نيز تشكيل دهنده ى افراد جامعه هستند و گفتيم اگر افراد نباشند، جامعه اى وجود ندارد. اين است كه على عليه السلام قوام هر يك از طبقات اجتماع را "بدون اينكه يكى بر ديگرى امتياز و برترى داشته باشد" بسته به قوام ديگر طبقه مى داند و معتقد است كه اگر طبقه اى موجوديت خود را از دست بدهد و قادر به ادامه ى تلاش نباشد، طبقه ى ديگر نيز، از آن متاثر خواهد شد:
فالجنود باذن الله حصون الرعيه و زين الولاه و عز الدين و سبل الامن، و ليس تقوم الرعيه الا بهم.
ثم لا قوام الجنود الا بما يخرج الله لهم من الخراج الذى يقوون به على جهاد عدوهم و يعتمدون عليه فيما يصلحهم و يكون من وراء حاجتهم.
ثم لا قوام لهذين الصنفين الا بالصنف الثالث من القضاه و العمال و الكتاب، لما يحكمون من المعاقد و يجمعون من المنافع و يوتمنون عليه من خواص الامور و عوامها.
و لا قوام لهم جميعا الا بالتجار و ذوى الصناعات، فيما يجتمعون عليه من مرافقهم و يقيمونه من اسواقهم و يكفونهم من الترفق بايديهم مما لا يبلغه رفق غيرهم.
ثم الطبقه السفلى من اهل الحاجه و المسكنه الذين يحق رفدهم و معونتهم.
سپاهيان با اذن پروردگار دژهاى رعيتند و زينت زمامداران و عزت دين و وسيله ى امنيت. آسايش مردم جز به وسيله ى 'جندالله' ممكن نيست.
از طرفى قوام سپاه ممكن نيست مگر به وسيله ى خراجى كه خدا از مال توده هاى مردم بيرون مى كشد، زيرا "سپاه" با خراج براى جهاد با دشمن تقويت مى شوند و براى
اصلاح كار خود به آن تكيه مى زنند و با آن نيازمنديهاى خويش را مرتفع مى سازند .
اين دو گروه نظام نمى گيرند جز با گروه سوم، كه 'قضات' و 'كارگزاران دولت' و 'منشيان' هستند، زيرا اين گروه، قرار دادها و معاملات را استحكام مى بخشند و مالياتها را جمع آورى مى كنند و در ضبط امور خصوصى و عمومى ، مورد اعتمادند.
تمام اين گروهها بدون 'تجار' و 'پيشه وران' و 'صنعتگران' پايدارى ندارند، چون آنها به اميد سود گرد هم مى آيند و نيازهاى ديگر اصناف را با دست و بازوى خويش تامين مى كنند كه در امكان ديگران نيست.
سپس قشر پايين نيازمندان و از كار افتادگان هستند كه حق اين است از كمك و همكارى ديگران بهره مند شوند.