تفكيك قوا و تقسيم كار براساس شايستگيها
گفتيم كه پيوستگى طبقات جامعه و قوام هر يك از طبقات، به واسطه ى طبقه ى ديگر است. حال مى گوييم كه هرگاه جامعه و فعاليتهاى اجتماعى بدينگونه به يكديگر وابسته و مرتبط باشد "كه هست"، تقسيم كار امرى ضرورى و تفكيك قوا از مهمترين و اساسى ترين كارهاى حاكم اسلامى خواهد بود.بديهى است اگر 'مجارى امور' مشخص و معين نباشد، كارها در مواردى مختل مى شود و در جاهايى اصطكاك و برخورد پيش مى آيد. در چنين وضعى اولا حاكم اسلامى بايستى جايگاه قوا را تعيين كند و ثانيا كارها را براساس شايستگيها و لياقت افراد تقسيم نمايد و در نتيجه از جايگزينى روابط بر ضوابط جلوگيرى به عمل آورد. اين مسووليت از مهمترين و دشوارترين و خطيرترين مسووليتهاى حاكم اسلامى است و او جز با تلاش پيگير و با استعانت از خداى متعال قادر به انجام اين وظيفه ى سنگين الهى نخواهد بود:
و فى الله لكل سعه و لكل على الوالى حق بقدر ما يصلحه و ليس يخرج الوالى من حقيقه ما الزمه الله من ذلك الا بالاهتمام و الاستعانه بالله و توطين نفسه على لزوم الحق و الصبر عليه فيما خف عليه او ثقل.
براى تمام اين گروهها در نزد خداوند گشايشى است و هر يك به مقدار اصلاح كارشان بر حاكم حق دارند. والى نسبت به انجام وظايفى كه خداوند بر عهده ى او گذاشته است توفيق پيدا نمى كند مگر به كوشش و كمك خواستن از خداوند و مهيا ساختن خود بر ملازمت حق و شكيبايى و استقامت در برابر آن، خواه بر او سبك باشد يا سنگين.
ويژگيهاى فرماندهان سپاه اسلام
سپاهيان اسلام كه ايثارگرانه و جان بر كف در راه خدا و استقرار حاكميت قرآن و قوانين حياتبخش اسلام گام برمى دارند، همگى مى بايست از چشمه سار فرهنگ و اخلاق اسلامى سيراب بوده و به صفات و خصائل مورد نظر اسلام مجهز باشند.به ديگر سخن، انسان زمانى شايسته ى نام 'سپاهى اسلام' خواهد بود كه از صفات و خصائلى چون ايمان، پاكدامنى و تقواى الهى، ايثار و جانبازى در راه خدا و ساير صفات مومنان راستين برخوردار باشد. اما براى فرماندهان سپاه اسلام، يعنى كسانى كه رهبرى و اختيار گروههايى از لشكريان مسلح و نيرومند اسلام به آنها سپرده مى شود و در واقع فرمان آتش و دستور حمله و پيكار و قتال به اجازه و اراده ى آنها بستگى دارد، شرايط دقيق تر و باريك تر، و ويژگيهاى حساب شده تر و پيچيده ترى در نظر گرفته شده است، به طورى كه رسيدن به مقام فرماندهى سپاه در حكومت اسلامى، چيزى نيست كه به آسانى براى هر كسى قابل دسترسى باشد.
كسى كه به فرماندهى سپاه اسلام مى رسد، علاوه بر ايمان و تقوى و شجاعت و ايثارگرى و درك قوى و تيزهوشى و قدرت رهبرى، مى بايست روح و الا و قار و متانت، شكيبايى و ظرفيت روحى، تعادل اخلاقى، حدت و سختگيرى بجا و نرمش و مداراى به موقع و بسيارى تواناييهاى روحى و اخلاقى ديگر هم داشته باشد، تا آنكه هم لشكريان اسلام را با جلافت و بيخردى به هلاكت نيفكند و هم با عناد و لجاج و انعطاف ناپذيرى، از قدرتى كه در اختيار
دارد عليه ديگران سوء استفاده نكند و به قتل و كشتارهاى بيجا و جاه طلبانه دست نزند.
بنابر آنچه از عهدنامه استفاده مى كنيم، از ديدگاه على عليه السلام يك فرمانده ى شايسته در سپاه اسلام مى بايست داراى ويژگيها و خصوصيت زير باشد:
1. خيرخواهى و دلسوزى نسبت به اجراى احكام خداوند و اوامر پيامبر و ولى امر و امام و رهبر اسلام و در كنار اين خصايل، اطاعت از رهبرى و هميارى از صميم قلب نسبت به او.
2. سعه ى صدر و آرامش روحى.
3. پاكدامنى و پارسايى و تقواى الهى.
4. سابقه ى درخشان.
5. استقامت و پايدارى در برابر مشكلات و مصائب.
6. حلم و خويشتن دارى، تسلط بر نفس و قدرت جلوگيرى از بروز خشم و عصبانيت سريع و ناگهانى.
7. روحيه ى عفو و گذشت و عذرپذيرى از خطاكاران نادم و پوزش طلب.
8. شجاعت و پيشتازى در ميدان جنگ و عرصه ى زندگى.
9. سخاوت و بخشندگى.
10. بلند نظرى و كوچك شمردن هر آنچه غير الهى است.
11. خردمندى و بردبارى و برخوردارى از عقل و انديشه ى نيرومند.
12. رحم و عطوفت نسبت به محرومان و ضعفاى جامعه و در مقابل، سختگيرى و مقاومت نسبت به زورمندان و توانگران.
كلام والاى على عليه السلام كه ويژگيهاى مزبور را براى فرماندهان ارتش اسلام برمى شمارد، بدينگونه است:
فول من جنودك انصحهم فى نفسك لله و لرسوله و لا مامك و انقاهم جيبا و افضلهم حلما ممن يبطى عن الغضب و يستريح الى العذر و يراف بالضعفاء و ينبو على الاقوياء و ممن لا يثيره العنف و لا يقعد به الضعف.
ثم الصق بذوى المروات و الاحساب و اهل البيوتات الصالحه و السوابق الحسنه، ثم اهل النجده و الشجاعه و السخاء و السماحه، فانهم جماع من الكرم و شعب من العرف.
از لشكريان خود كسى را به فرماندهى قرار ده كه در نزدت نسبت به خدا و پيامبر و امامت از همه خيرخواه تر و پاكدل تر و عاقل تر باشد، كسانى كه دير خشم مى گيرند و عذر پذيرترند و نسبت به ضعفاء مهربان و در برابر زورمندان گردنفراز، كسانى كه مشكلات آنها را به زانو در نمى آورد.
سپس با ارباب مروت و صاحبان مكرمت بجوش و با افراد با شخصيت و اصيل و خاندانهاى [ مى دانيم كه در روزگار امام على عليه السلام جامعه ى عرب، از وجود دانشگاه و دانشكده، جهت پرورش عناصر مطلوب براى تصدى فرماندهى سپاه بهره مند نبود، اما در همان روزها خاندانهاى شريف و اصيل فرزندان خود را با عادات و سنن خاصى مى آراستند و در سايه ى اين تعليمات، فرزندان اين خانواده ها با فنون نظامى و آداب رزم آشنا مى شدند و با دلاورى و شجاعتى كه در ميدانهاى جنگ از خود نشان مى دادند، در قلب توده هاى مردم منزلت و جايگاه خاصى مى يافتند و اين امر، خودبخود زمينه ى فرماندهى يك فرمانده و فرمان پذيرى مردم را آماده مى كرد. اين است كه على عليه السلام مالك را به جذب عناصرى از اين خانواده ها فرا مى خواند. ] صالح و خوش سابقه الفت بگير و آنگاه با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار، چرا كه آنها كانونهاى كرم و مراكز نيكى هستند.