پيكارگران رهايى
آيين الهى اسلام، از اين جهت كه براى رهايى انسانهاى به بند كشيده شده و آزادى محرومان و مستضعفان و خانه بدوشان آمده است و انسانهاى تحت ستم را به تعالى و ترقى و آزاد شدن از ظلم و ستم استعمارگران و استثمارگران رهنمون مى سازد، خشم مترفين، مستكبران و جهانخواران را به همراه داشته و اين گروه از داخل و خارج براى مقابله با آن و در جهت سركوبى و از بين بردن آن، اقداماتى اساسى "و در حد براندازى" انجام خواهند داد. در اينگونه مواقع تنها پيكارگران جبهه هاى جنگ و مبارزان سرسخت با دشمنان داخلى و خارجى، مستضعفان و محرومان خواهند بود و متنعمان و ثروت اندوزان، تماشاچى منافق خواهند شد.نمونه ى عينى اين حقيقت را امروزه ما در جبهه هاى نبرد حق عليه باطل مشاهده مى كنيم و به تماشاچى بودن ثروت اندوزان و نق زدن آنها نيز آگاه و واقفيم. اين ويژگى "كه در جمله ى 'و العده للاعداء' تبلور يافته است" و ديگر ويژگيهاى مستضعفان- كه در گذشته بيان گرديد- باعث مى شود كه حاكم در جهت گيريهايش، به مستضعفان روآورد و در جهت خواست مشروع آنان قدم بردارد.
تداوم حكومت با طرد سخن چينان
در فرهنگ اسلام، رذيله ى 'سخن چينى' از بدترين رذيله ها و چهره ى سعايتگر از زشت ترين چهره هاست.رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله با خطاب به ياران بى وفاى خود، چهره ى سعايتگر را اين چنين توصيف مى كنند:
الا انبئكم بشراركم؟ قالوا: بلى يا رسول الله قال: المشاوون بالنميمه، المفرقون بين الاحبه. [ اصول كافى، ج 2، ص 274. ]
آيا شما را به بدترينتان آگاه نكنم؟ عرض كردند: چرا يا رسول الله. فرمود: آنان كه به سخن چينى روند و ميانه ى دوستان جدايى افكنند.
بر همين اساس امام باقر عليه السلام نيز بهشت "موعود" را به سخن چينان حرام مى داند و مى فرمايد:
محرمه الجنه على القتاتين المشائين بالنميمه. [ اصول كافى: ج 2، ص 274. ]
بهشت بر دروغپردازان و كسانى كه به سخن چينى مى پردازند، حرام است.
اگر در بيان رسول الله صلى الله عليه و آله دقت كنيم، با رمز زشتى و ناپسندى خصلت سخن چينى نيز آگاه خواهيم شد، زيرا مى دانيم كه هيچ انسانى جز معصومين عليهم السلام خالى از عيب و مصون از خطا و لغزش نيست و از هر انسانى كم و بيش مى توان نقاط ضعفى به دست آورد و مستمسك آلودگيش قرار داد. در چنين موقعيتى، انسانى كه آلوده ى خصلت سخن چينى است به خوبى مى تواند، هم روابط فردى افراد را به هم بريزد و هم روابط مردم با حكومت را تيره سازد. ناگفته پيدا است سخن چين دروغپردازى كه از دروغسازى و دروغگويى ابايى ندارد، هرگاه از شخصى كه دوست ديگرى است نقطه ضعف كوچكى
مشاهده كند، بدون تاخير و با بوق و كرنا ضعف وى را با دوستش مطرح كرده و باعث جدايى دوستان و موجب كينه توزى و دشمنى دوستان ديرينه خواهد شد. حال اگر چنين شخصى با چنين صفت رذيله اى، وارد دستگاه حاكمه شود و با كارگزاران حكومت رفت و آمد داشته باشد، به سادگى مى تواند با دست آويز قرار دادن نقاط از ضعف ديگران، حاكم را از مردم جدا و مردم را از حاكم متنفر كرده و در نتيجه، حاكم را به خاطر نداشتن نيروهاى كارآمد، درمانده و مستاصل نمايد. اين است كه على عليه السلام براى ايجاد جو 'اعتماد و امنيت'، مالك را به طرد سعايتگران و سخن چينان سفارش مى كند:
و ليكن ابعد رعيتك منك و اشناهم عندك اطلبهم لمعائب الناس، فان فى الناس عيوبا الوالى احق من سترها، فلا تكشفن عما غاب عنك منها، فانما عليك تطهير ما ظهر لك و الله يحكم على ما غاب عنك، فاستر العوره ما استطعت، يستر الله منك ما تحب ستره من رعيتك.
اطلق عن الناس عقده كل حقد و اقطع عنك سبب كل وتر و تغاب عن كل ما لا يصح لك و لا تعجلن الى تصديق ساع، فان الساعى غاش و ان تشبه بالناصحين.
و بايد دورترين رعيت نزد تو كسى باشد كه بيشتر از ديگران در پى عيبجويى مردم است، زيرا به طور مسلم در تمام مردم "جز معصومين عليهم السلام" عيبهايى است و زمامدار در خطاپوشى سزاوارتر از ديگران است. پس نسبت به عيبهايى كه بر تو پوشيده است، كنجكاوى مكن. وظيفه ى تو فقط تطهير چيزهايى است كه آشكار مى گردند، خدا بر آنچه از تو پنهان است حكم خواهد كرد "و در روز جزا نسبت به گناهان پوشيده ى مردم رسيدگى خواهد شد". پس تا آنجا كه مى توانى عيبهاى مردم را بپوشان، خدا نيز خطاهاى تو را كه نمى خواهى ديگران بدانند، مى پوشاند.
از دلهاى مردم گره هر كينه اى را بگشاى و از درون خودت عامل هر تنهايى را قطع كن و از آنچه بر تو روشن نيست، تغافل كن. در تصديق گفته ى هر سخن چينى شتاب مكن، كه سخن چين خائن است، اگر چه در لباس نصيحتگر و خيرخواه درآيد.