روح و ریحان جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
لئن عزّت حياتُك ولقد هدَّت وفاتُك ، وَلنِعْمَ الروحُ روحٌ تضمَّنها كفنُك ، وَلنعمِ الكَفَنُ كفنٌتضمَّنه بدنُك، وَكيفَ لا يكونُ هذا وأنتَ عقبةُ الهدى وَحليفُ أهل التقوى وَخامِسُ أصحابِالكساء ، غَذّتْك بالتقوى أكُفُّ الحقِ وَارضَعَتك ثَدْىُ الايمانِ وَرُبِّيتَ فى حجر الاسلامِ ، فَطِبْ حيّاًوَميّتاً وإن كانت أنفُسُنا غيرَ سَخِيَّةٍ بفراقِكَ يا أبا محمّد رَحِمَك اللّه !وَتَمَثّلَ وَيَقول :ءَاَدهُنُ رأسى أمْ أطيبُ مَحاسِنىوَخَدُّكَ مَعفُورٌ وَأنْتَ سَليبُو در كتاب« بحار »اين شعر و اشعار ديگر از حضرت امام حسين عليه السلام مذكور است،ليكن در اين مورد به نحو تمثل از محمّد بن حنفيه منقول شده است .و فارسى نياحه محمد بن حنفيه از اين قرار است : اگر چه زندگانى تو عزيز بود ليكنمرگ او را ويران كرد چه خوب جانى است آن جانى كه كفن تو او را فرا گيرد ، چه خوبكفنى است آن كفنى كه بدن شريف تو را در برگيرد ، و چگونه چنين نباشد و تو عقبههدايت ، و ملازم تقوى و پنجمين اصحاب كساء بودى ، و دستهاى حق تو را به پرهيزكارىغذا داده اند ، و تو را به پستان ايمان شير داده ، و در دامان اسلام تربيت يافته اى ، و تو درزندگى و بعد از آن نيكى و پاكى داشتى و دارى اگر چه جانهاى ما بعد از تو سخى نيستيعنى : بيرون نمى آيد ـ اى ابا محمد ! خدا تو را رحمت كند ـ پس چگونه روغن به سر بمالمومحاسن خود را خوشبو كنم وسرت بر خاك است و بدنت سپرده و افتاده بر آن .و به روايت سابق الذكر شانزده نفر اولاد از ذكور و اناث يا پانزده نفر داشتند و آنجناب ازواج كثيره داشت و عقب وى از دو تن ماند : يكى زيد كه جدّ حضرتعبدالعظيم عليه السلام است ، و ديگرى حسن مثنى به نحوى كه سابقاً مذكور شد .و از اشعار حضرت امام حسن عليه السلام است در وقتى كه جوانهاى قريش در حضور معاويه