اين كشته فتاده به درياى خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
بيان از بيت اول مى كند ، اى كاش ! گاهى تصور آن جراحات كثيره را مى كرديم و آن را ذاكرخودمان قرار مى داديم ، و مى گريستيم بر غريبى و مظلومى آن بزرگوار و تحمّلى كه بر اينبلايا فرمود ، اگر چه مرحوم وصال گفت :جاى دارد كه بخنديم به زخم تو چو زخمگر ببينيم همان قصر كه جاى تو بودخلاصه در هيچ جنگى هيچ بدنى به اين نحو هدف و نشانه تير و شمشير و سنان نشد ،و هيچ شهيدى در راه خدا به اين قسم بلايا و رزايا مبتلا نگرديد .وقيل فى حقّه :وَالحُسَين عليه السلام مُلقىً على الثَرى فى الرّمضاء مَجروحَ الأعضاءِ بِسِهامٍ لاتُحصى ، مع ذلك لم يتأَوَّهْ وقال : « صَبراً على قَضائِك لا مَعبودَ سِواك يا غياث المُستَغيثينَ! » .وعن السجاد عليه السلام : « كلّما كان يشتدُّ الأمرُ يشرقُ لونُه وتطمئِنُّ جوارحُه ، فقال بعضهم : اُنظُرواكيف لا يبالى بالمَوتِ! » .و اگر بخواهى زخمهاى بى شمار افزون از هزار آن بدن را بدانى از فقره حديثنبوى صلي الله عليه و آله :« أُقبِّلُ موضِعَ السُّيوفِ مِنك وأبكى » .مضمون خطبه اى كه خود آن جناب در زمان خروج از مكّه فرمود :« وكَأنّى بأوصالى