روح و ریحان جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
و علاّمه رضوان اللّه عليهم موثق استو كنيه اش ابو احمد صيرفى است .در كتاب مستطاب« اصول كافى »در باب دعائم اسلام مروى است از عمرو بنحريث كه گفت : خدمت حضرت صادق عليه السلام مشرف شدم در وقتى كه خانه عبداللّه بنمحمد برادرش تشريف داشت ـ و شرح حال عبداللّه بن محمّد در ذيل احوال عبادله مذكورمى شود ـ پس عرض كردم : چه چيز شما را به اين منزل آورد ؟فرمود : « براى تنزّه و گردش » .عرض كردم : فدايت شوم ! آيا دين خودم را براى شما نقل كنم ؟فرمود : « بلى » .پس عرض كردم : دين من شهادت به وحدانيت خداست ، و بر اينكه شريك ندارد ،و پيغمبر صلي الله عليه و آله بنده و رسول اوست ، و قيامت مى آيد ، و مردم از قبرهايشان برانگيختهمى شوند ، و بر اينكه نماز كردن و زكات دادن و روزه ماه رمضان گرفتن و به حجّ خانه خدارفتن فرض است ، و ولايت امير مؤمنان عليه السلام بعد از رسول اللّه صلي الله عليه و آله و ولايت حسن و حسينو ولايت على بن الحسين و محمّد بن على قدس سرهما و ولايت شما را داشتن بعد از ايشان واجباست ، و شماها پيشوايان من هستيد ، بر اين دين زنده بمانم تا بميرم ، عقيده ام همين استكه عرض كردم .آن جناب فرمود :« يا عَمرو ! هذا ـ وَاللّه ِ ! ـ دينُ اللّه وَدَينُ آبائى الَذى أَدينُ اللّه َ بِه فى السِّرِّوالعَلانية »يعنى : « اى عمرو ! قسم به خدا ! اين دين كه ذكر كردى دين خدا و دين پدران مناست و همان دينى است كه من در آشكارا و پنهان بر آنم » بعد فرمود : « اى عمر ! از خدابترس و زبانت را نگاهدار مگر براى خير و نيكوئى ، من خود هدايت نكرده ام تو را بلكهخدا هدايت كرده است تو را ، پس از اين هدايت ، نعمت شكر خدا را به جاى بياور كهمرحمت به تو شده است ، و نباش از آنچه در وقتى كه اقبال و رو كرده بر چشم وى طعن