روح و ریحان جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
تبادر همانا اجسام است ، و حضرات اهل حق گويند : از كلمه بعيده مبرهن است كه عروجحضرت ختمى مآب صلي الله عليه و آله و سيرش به همان بدن نورانى و روح الهى معاً بوده است ؛ از آنكهاطلاق كلمه عبد به جسد خالى از روح و روح بدون جسد ننمايند ، پس استعمال اهل لسانخود اقوى برهان است كه سير اقدس نبوى صلي الله عليه و آله روحاً و جسداً معاً بوده است ، و از معراجروحانى تعبير به لفظ « ارتقى » كرد و آن اشاره به مقام تدلّى است و استعمال كلمه ارتقاء درعروج ارواح به ملأ اعلى از مدارج و مراقى نوريّه الطف و املح است چنانكه سير درجسمانيّات .و از معراج عقلانى تعبير به لفظ « ترقّى » كرد ؛ از آنكه اشاره به عالم « أوْ أدْنى » است ،و باب تفعيل اشدّ تأكيداً مى باشد از باب افتعال ، چنانكه عقل از روح و روح از جسداشرف است ، البته معراج عقلانى از معراج روحانى ، و معراج روحانى از معراج جسمانىافضل و اشرف است ، كذلك اسراء از ارتقاء و ارتقاء از ترقّى اولى و اقوى است.و جامى در معراج بيان خوشى دارد :گلى بردند زان دهليزه پستبه آن درگاه والا دست بر دستقدم زنگ حدوث از جان او شستوجوب آلايش امكان او شستبلى ، جمعى منكر معراج جسمانى شده اند از آنكه مُوجب خرق و التيام در افلاكو تعطيل حركات ليل و نهار و تأثير كواكب و نظرات انجم و بطلان امور عالم و تخريبمعاش بنى نوع اولاد آدم و سائرين مى شود .جواب از تمام آنها معجزه بودن معراج است ، و از معجزه هر كارى توان كرد .