مرگ مغزی و پیوند اعضا از دیدگاه فقه و حقوق نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اعضايى مانند قرنيه چشم قلب كليه كبد و اعضاى ديگر به كمك پزشكى جديد از بدن انسانى جدا و به بدن انسان ديگرى پيوند زده مى شود تا شخص بيمار سلامتى خود را بازيابد. اين اعضا يا از اعضايى است كه جدا كردن آن ها ضررى را متوجه دهنده عضو نمى كند; مانند كليه كه بر اساس تحقيقات و تجربه هاى جديد پزشكى انسان مى تواند با يك كليه به زندگى عادى خود ادامه دهد و برداشت يك كليه ضررى به دهنده كليه نمى رساند و يا از اعضايى است كه برداشت آن ها موجب ضرر صاحب عضو مى گردد; مثل قلب كه اگر از بدن شخصى خارج كنند در نهايت او زنده نمى ماند يا قرنيه چشم كه در صورت برداشت آن شخص دهنده بينايى خود را از دست مى دهد. در اين گونه موارد نه شرع و نه اخلاق و نه عرف عقلا اجازه نمى دهند كه از انسان زنده اى عضوى جدا شود تا با پيوند آن انسان ديگرى از بيمارى نجات يابد. بنابراين اين اعضا از بدن انسانى به بدن انسان ديگرى منتقل نمى شوند مگر زمانى كه مرگ دهنده عضو قطعى و مسلم باشد. لذا تعيين دقيق نقطه پايان حيات از اين حيث نيز واجد اهميت به سزايى است تا پزشك بتواند با خيالى آسوده و وجدانى راحت دستگاه هاى برقى را خاموش و به كوشش هاى خود براى زنده نگه داشتن بيمار خاتمه دهد و طبق اصول صحيح كه بر پايه هاى شريعت اخلاق وجدان و مقررات حرفه پزشكى استوار است اقدام به برداشت پيوند كند. از طرف ديگر زمانى كه انسانى مى ميرد اعضاى بدن او به تدريج صلاحيت پيوند را از دست مى دهد طورى كه پس از گذشت چند ساعت به كلى صلاحيت پيوند و كشت اعضا از دست مى رود; به عنوان مثال كليه ها پس از گذشت 48 ساعت از زمان انتزاع آن ها صلاحيت پيوند را از دست مى دهند و كبد پس از گذشت 10 ساعت. اين مدت براى پيوند قلب بسيار كوتاه تر سه تا پنج ساعت است.(2) ييكى از دست آوردهاى علم جوان بيولوژى كشف اين امر است كه وقتى انسان مى ميرد نوعى از حيات در اعضاى بدن او باقى مى ماند و به مرور زمان و به تدريج زايل مى شود. اين مقدار حيات جزئى اعضا براى موفقيت آميز بودن پيوند عضو ضرورى است و موجب مى شود اين عضو بتواند پس از پيوند در بدن شخص گيرنده به وظيفه خود عمل نمايد و در واقع پيوند اعضا