گفتار دوم: ارتباط روح و بدن از نظر حكما و پزشكان قديم - مرگ مغزی و پیوند اعضا از دیدگاه فقه و حقوق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرگ مغزی و پیوند اعضا از دیدگاه فقه و حقوق - نسخه متنی

حسین حبیبی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پديدار شد. مادى گرايان روح و پديده هاى روحى را خاصيت عادى و طبيعى تركيب ماده دانسته و منكر هر نوع اصالتى براى روح شدند و طرف داران اصالت روح جسم و ماده را نمايشى براى روح قلمداد كردند. عده اى نيز از يافتن ارتباط بين روح و بدن خسته شدند و تحقيق اين بحث را از حدود قدرت بشر خارج دانستند تا اين كه (صدرالمتألهين شيرازى) با اصول نو و عالى و نيرومندى كه تأسيس كرد چنين نتيجه گرفت كه علاوه بر حركات ظاهرى و عرضى و محسوس كه بر سطح عالم حكم فرما است يك حركت جوهرى و عمقى و نامحسوس نيز وجود دارد كه اصل و اساس اين حركت هاى ظاهرى و محسوس است. نفس و روح هم به نوبه خود محصول قانون حركت است و مبدأ تكوّن نفس ماده جسمانى است. ماده اين استعداد را دارد كه در دامن خود موجودى بپروراند كه با ماوراى طبيعت هم افق باشد و اساساً بين طبيعت و ماوراى آن مانعى وجود ندارد و يك موجود مادى مى تواند در مراحل ترقى و تكامل خود به موجودى غيرمادى تبديل شود. بنابراين فكر افلاطونى و ارسطويى در مورد مبدأ تكوّن نفس و نوع علاقه اش به هيچ وجه صحيح نيست زيرا نوع علاقه و رابطه ماده با حيات وبدن با روح طبيعى تر و جوهرى تر از رابطه ماده و صورت است. علاقه روح و بدن از قبيل نوع وابستگى درجه شديد و كامل يك شىء با درجه ضعيف و ناقص آن است; به عبارت ديگر رابطه روح و بدن از نوع رابطه يك بعد است با ساير ابعاد; يعنى ماده جهت تازه اى مى يابد و در آن جهت گسترش پيدا مى كند و به كلى خاصيت ماده بودن را از دست مى دهد و خواص روحى پيدا مى كند; اين خواص و آثار هنگامى پيدا مى شود كه ماده در ذات و جوهر خود متكامل و داراى درجه اى از وجود مى شود كه به حسب آن درجه غيرمادى و غيرجسمانى است و آثار و خواص روحى مربوط به آن درجه از وجود و واقعيت است. بنابراين روح خاصيت واثر ماده نيست كمالى است جوهرى كه از براى ماده پيدا مى شود و به نوبه خود منشأ آثار بيش تر و متنوع تر از آثار ماده مى شود.(14) به عبارت ديگر روح محصولِ قانون حركت عمومى جوهرى جهان است و سرچشمه پيدايش آن همان ماده متحول متحرك است.(15)

گفتار دوم: ارتباط روح و بدن از نظر حكما و پزشكان قديم

از ديرباز ميان سه دانش فلسفه طب و فقه پيوندى ناگسستنى و پايدار وجود داشته است. ميراث گذشته بر جاى مانده از دانشمندان ايرانى هندى چينى و يونانى حاكى از اين پيوند پايا مى باشد. در ميراث انديشه گران مسلمان نيز اين وابستگى و پيوستگى هم چنان وجود داشته است. نگاهى به ريشه شناسى واژگان حكمت (فلسفه) حكيم (فيلسوف و پزشك) و حاكم (فرمان دار و دادرس شرع) در زبان پارسى

/ 180