مرگ مغزی و پیوند اعضا از دیدگاه فقه و حقوق نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
داشته باشند اوّلين عضو محكوم به مرگ به شمار مى روند. بنابراين هرگاه در بيمارى موازين تجديد حيات اجرا نگردد قسمت هاى عالى مغز حداكثر ظرف مدت چهار دقيقه پس از قطع جريان اكسيژن دچار مرگ بيولوژيك شده و براى هميشه از بين مى رود و پس از آن قلب و ريه زودتر از ساير اعضا از كار مى افتند و سپس كبد و كليه و ساير اعضاى مهم ديگر از كار افتاده و در نهايت اعضا و نسوج دستگاه ها به مرور زمان مى ميرند.امّا در صورتى كه پزشكان با كمى تأخير و پس از مرگ مغز موازين تجديد حيات را اجرا كنند و از بين رفتن مركز تنفس را با دستگاه اسپيراتور جبران كنند قلب خود به خود مى زند و ساير ارگان ها و اندام ها سلامت خود را حفظ مى كنند. در اين وضعيت همه اعضا به جز مغز براى پيوند آمادگى دارند; به عبارت ديگر در اين هنگام يك بانك پيوند اعضا در اختيار داريم و از لحاظ وجودى ديگر تمايزى بين پيكر آن شخص و يك گياه وجود ندارد و اين پيكر تنها از زندگى نباتى برخوردار است. بنابراين بايد در تعريف حيات و زندگى براى مغز يك نقش برتر استثنايى قائل شد و وجود مغز و فرامين آن را براى هم آهنگ كردن كار سيستم هاى مختلف و ديگر اعضاى بدن ضرورى دانست و در صورت مسلّم شدن مرگ مغز مى توان سلامت ساير اعضا و ارگان ها را ناديده گرفت و آن را برابر با مرگ انسان دانست.