بهم رسيدن خسرو و شيرين در شكارگاه - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بهم رسيدن خسرو و شيرين در شكارگاه





  • چنين گويد جهان ديده سخنگوى
    شكارى چون شكر مي زد ز هر سو
    كه با ياران جماش آن دل افروز
    دو صيدافكن به يكجا باز خوردند
    دو تير انداز چون سرو جوانه
    دو يار از عشق خود مخمور مانده
    يكى را دست شاهى تاج داده
    يكى را سنبل از گل بر كشيده
    يكى مرغول عنبر بسته بر گوش
    يكى از طوق خود مه را شكسته
    نظر بر يكديگر چندان نهادند
    نه از شيرين جدا مي گشت پرويز
    طريق دوستى را ساز جستند
    چو نام هم شنيدند آن دو چالاك
    گذشته ساعتى سر بر گرفتند
    به آيين تر بپرسيدند خود را
    سخن بسيار بود انديشه كردند
    هوا را بر زمين چون مرغ بستند
    عنان از هر طرف بر زد سوارى مه و خورشيد را ديدند نازان
    مه و خورشيد را ديدند نازان



  • كه چون مي شد در آن صحرا جهان جوى
    بر آمد گرد شيرين از دگر سو
    به عزم صيد بيرون آمد آن روز
    به صيد يكديگر پرواز كردند
    ز بهر يكديگر كرده نشانه
    به عشق اندرز ياران دور مانده
    يكى صد تاج را تاراج داده
    يكى را گرد گل سنبل دميده
    يكى مشگين كمند افكنده بر دوش
    يكى مه را ز غبغب طوق بسته
    كه آب از چشم يكديگر گشادند
    نه از گلگون گذر مي كرد شبديز
    ز يكديگر نشانها باز جستند
    فتادند از سر زين بر سر خاك
    زمين از اشك در گوهر گرفتند
    فرو گفتند لختى نيك و بد را
    به كم گفتن صبورى پيشه كردند
    چو مرغى بر خدنگ زين نشستند
    پريروئى رسيد از هر كنارى قران كرده به برج عشقبازان
    قران كرده به برج عشقبازان


/ 380