آگاهى خسرو از مرگ پدر - خسرو و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خسرو و شیرین - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آگاهى خسرو از مرگ پدر





  • جهان هندوست تا رختت نگيرد
    در اين دكان نيابى رشته تائى
    كه آشامد كدوئى آب ازو سرد
    درخت آنگه برون آرد بهارى
    فلك تا نشكند پشت دوتائى
    چو بي مردن كفن در كس نپوشند
    چو بايد شد بدان گلگونه محتاج
    لباسى پوش چون خورشيد و چون ماه
    برافشان دامن از هر خوان كه دارى
    جهانا چند ازين بيداد كردن
    غمين دارى مرا شادت نخواهم
    تو آن گندم نماى جو فروشى
    چو گندم گوژ و چون جو زردم از تو
    تو را بس باد ازين گندم نمائى
    همان بهتر كه شب تا شب درين چاه
    نظامى چون مسيحا شو طرفدار
    علف خوارى كنى و خر سوارى چو خر تازنده باشى بار مي كش
    چو خر تازنده باشى بار مي كش



  • مگيرش سست تا سختت نگيرد
    كه نبود سوز نيش اندر قفائى
    كز استسقا نگردد چون كدو زرد
    كه بشكافد سر هر شاخسارى
    بكس ندهد يكى جو موميائى
    به ار مردم چو كرم اطلس نپوشند
    كه گردد بر در گرمابه تاراج
    كه باشد تا تو باشى با تو همراه
    قناعت كن بدين يك نان كه دارى
    مرا غمگين و خود را شاد كردن
    خرابم خواهى آبادت نخواهم
    كه در گندم جو پرسيده پوشى
    جوى ناخورده گندم خردم از تو
    مرا زين دعوى سنگ آسيائى
    به قرصى جو گشايم روزه چون ماه
    جهان بگذار بر مشتى علف خوار
    پس آنگه غزل عيسى چشم دارى كه باشد گوشت خر در زندگى خوش
    كه باشد گوشت خر در زندگى خوش


/ 380